شذرات

تاملات جمعی از دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) جهت اندیشه ورزی در موضوع اداره کشور به شیوه مدنظر شریعت اسلام

شذرات

تاملات جمعی از دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) جهت اندیشه ورزی در موضوع اداره کشور به شیوه مدنظر شریعت اسلام

به منظور توسعه اندیشه ورزی در موضوعات مدیریتی و بررسی ابعاد آن ناظر به شریعت اسلامی و توسعه الگوهای مدیریت اسلامی، یادداشت ها و تاملات برخی از دانش آموختگان دانشگاه امام صادق(ع) در این قالب ارائه می گردد.

آخرین نظرات
۳۱
ارديبهشت

نسبت تغییر در علم خط مشی گذاری 



به طور خیلی ساده و ابتدایی تغییر در حوزه انسان به دو دسته تغییرات فردی و تغییراتی اجتماعی تعریف می شود. تغییرات فردی آن دسته از تغییراتی است که در نسبت فرد با خودش وجود دارد و آن تغییرات صرف به هدف و جهت نفع شخصی است. اما تغییرات اجتماعی، تغییراتی هستند که در تعامل و ارتباط فرد با دیگر انسان ها به وجود می آید و به دنبال منفعت عام تری می باشد. لذا با توجه به این تقسیم بندی، حرکت های حوزه انسانی را نیز می توان به دو قسم حرکت های فردی و حرکت های اجتماعی تقسیم نمود.


مجموعه این تغییرات فردی و اجتماعی است که حرکات و اتفاقات عالم را رقم می زند. حال هر تحلیل گری بتواند که علم شناخت درست از این تغییرات را به دست آورد، طبیعتا تحلیل درست تری از این عالم ارائه می دهد و در چرخه تعیین خط مشی گذاری، اجرا و ارزیابی سیاست ها بهتر عمل می نماید.


به عبارت دیگر فهم و درک تغییرات انتقال از نقطه t1 به t2 چه در حوزه فرد و چه در حوزه اجتماع هم در تحلیل و شناخت و هم در حوزه اثرگذاری بهتر و دقیق تر در عرصه تغییر افراد و اجتماع کمک شایانی می نماید و مخصوصا افرادی که به دنبال تغییرات و حرکت های اجتماعی هستند، راحت تر به نتایج مورد دلخواه خود خواهند رسید.


حال این سوال پیش می آید که برای این تغییرات اصول و قواعد کلی حاکم است؟ و اساسا می توان آن ها را شناخت و دسته بندی نمود؟ یا این که این تغییرات از قواعد کلی پیروی نمی کند؟ اگر که از قواعد کلی پیروی می کند، روش رسیدن به آن چیست؟


نویسنده یادداشت:

سجاد نیک منش

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام






۱۳
ارديبهشت


«حکمرانی فضای مجازی با ابزار ICP  (Infrastructure Control Points


بعضی از کنترل پوینت‌ها ماهیتی زیرساختی دارند که به نسبت حکمرانی از طریق CP برای مردم کمتر محسوس است و به لحاظ روانی آستانه تحمل بسیاربالاتری دارند.

مثلاً فرض کنید شما می خواهید با دو ابزار CP  و یا ICP در حوزه اینترنت تلفن همراه حکمرانی کنید، خیلی بدیهی است تا زمانی که مردم طعم اینترنت 4G را بر روی تلفن‌های همراه خود نچشیده‌اند، انتظارات عمومی بسیار کمتر از زمانی است که از اینترنت 4G استفاده کرده‌اند و حالا شما می‌خواهید با وضع قواعد و با ابزارهای CP حکمرانی نمایید.


نمونه بارز این موضوع در قطع مکالمه تصویری اپراتور سوم (رایتل) بود؛ اگر به خاطر داشته باشید در زمستان 1391 بحث فراهم شدن زیرساخت‌های اینترنت نسل سوم مطرح شده بود که همزمان، رایتل -با شعار اپراتور پیشگام- امکان مکالمه تصویری را فراهم آورد. بعدازاینکه اعتراضات بالا گرفت و اثرات اجتماعی و آسیب‌های آن، خیلی سریع روشن شد، حالا این مراجع عظام تقلید بودند که با اعتراض و مخالفت، پیش‌قدم شدند و نهایتاً در بهار 1392 مکالمه تصویری برای مدتی قطع شد.


این در حالی بود که به سادگی می‌توانستیم هزینه اجتماعی و حکمرانانه‌ای را که در آن شرایط به بار آمد (منظورم شرایط پیش از انتخابات 92 است)، به‌جای اینکه بر پایگاه اجتماعی علما در قم منتقل کنیم، با ترتیباتی از جنس ICP و تا زمانی که آمادگی برای آن زیرساخت فراهم شود، پیشگیری نماییم.


نویسنده یادداشت:

جواد آزادی

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

و دانشجوی دکتری مدیریت دولتی(گرایش خط مشی گذاری عمومی)



 


۱۲
ارديبهشت


نقش تعیین کننده جهان بینی در موفقیت



به نظر می رسد، عنصر «جهان بینی»، نقش تعیین کننده ای در موفقیت یک سازمان داوطلبانه فرهنگی دارد و می تواند نقطه آغاز مناسبی برای حرکت در مسیر موفقیت باشد به گونه ای که بسیاری از سازوکار های متمایزکننده موسسات ویژه در نیل به موفقیت، ریشه در این مقوله دارد. به عبارت دیگر می توان گفت علت تفاوت اصلی چنین سازمان های داوطلبانه ای با دیگر سازمان ها در جهان بینی رخ می دهد که این نکته به عنوان روحی در کالبد سازمان جریان می یابد و آن قسم ناپیدای سازمان را شکل می دهد که بر کنش و واکنش ها موثر است.


از این جهت نقش عنصر جهان بینی تعیین کننده است؛ به طوری که سازمان های ناموفق دیگر ممکن است در برخی مقولات اصلی دیگر مانند اهتمام به برنامه ریزی، مشابه باشند اما به دلیل اختلاف در مقوله مهم جهان بینی، نمی توانند به موفقیت نهایی دست یابند.


به طور خلاصه می توان جهان بینی حرکت آفرین را متبلور در میزان اهمیتی که سازمان و کارکنان بر انجام وظایف به عنوان تکلیف شرعی، شیفته خدمت بودن و تلقی از آن به عنوان عبادت، ارجحیت دادن تکلیف گرایی بر نتیجه گرایی، پذیرش و واگذاری مسئولیت ها، مناصب بر مبنای احساس تکلیف شرعی و توسعه تفکر و عمل بر مبنای تکلیف مداری در سازمان، دانست.


شاید بتوان تجلی این جهان بینی را در نیت و اخلاص دانست؛ به گونه ای که این حرکت به سبب نیت الهی، مشمول سنت های قطعی الهی مانند با برکت شدن، هدایت الهی و ... می شود و دیگر به صرف فعل انسان ها پیش نخواهد رفت بلکه عناصری فرامادی نیز در پیشبرد ان کمک خواهند نمود.



نویسنده یادداشت:

میثم قراباغی

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

و دانشجوی دکتری مدیریت دولتی (گرایش سیاستگذاری عمومی)




۱۶
فروردين

آیا اسلام در مورد نحوه اجرا و تحقق خط مشی نیز نظر دارد؟

اسلام هم در «تدوین خط مشی» نظر دارد و چارچوب آن را مشخص می کند و هم در «استقرار و تحقق خط مشی»؛ و آن قسمتی از اسلام که باید برای بسط «تحقق» خط مشی در پی آن باشیم. «فقه» و احکام شرعی اسلام است.

            توضیح آنکه علمای اسلامی در تبیین مراتب عقل، خیال و عمل فرد انسان و مراتب علم، فرهنگ و تمدن در جامعه ی اسلامی علوم سه گانه، فلسفه و حکمت، اخلاق و فقه را تطبیق داده اند. و حدیث مشهور العلم ثلاثه را مبنایی بر این تقسیم قرار داده اند.

««إنّما العلم ثلاثة: آیة محکمة، أو فریضة عادلة، أو سنة قائمة وما خلا هنّ فهو فضل.» تفسیر، حکمت و کلام، آیه محکمه است. فقه، سنت قائمه است. اخلاق و حقوق، فریضه عادله است.» (جوادی آملی, بایسته های نشریات حوزوی, بدون تاریخ)

پس بنا بر این «تحقق خط مشی» را بیش از همه باید در فقه و مخصوصا نحوه پیاده سازی احکام شرعی در جامعه جستجو کرد. و لابته ناگفته مبرهن است که این فقه و شریعت والای اسلامی ریشه های عمیقی در اخلاق و فلسفه اسلامی دارد.

پس چه خوب است که قبل از پرداختن به احکام اجتماعی که به «خط مشی گذاری عمومی» نزدیک ترند، یک بار اعمال فردی انسان را بر اساس فقه امامیه مرور کنیم، زیرا که فقه فردی در شریعت حقه اثنی عشری پشتوانه ی 1400 ساله کار متقن علمی را با خود همراه دارد، و نمی توان آن را در نظر نگرفت.

 باید گفت همان گونه که اعمال فردی با توجه به ایمان قلبی متفاوت و متکثر می باشند، عبادات در اسلام نیز دایره وسیعی دارد که شامل حوزه های مخلتف «عملی» انسان می شود ،مانند:

  • فعل مانند نماز، تا ترک فعل مانند روزه،

  • عبادات سیاسی و اجتماعی مانند نماز جمعه و عبادات فردی و مخفیانه مثل نافله شب

  • نفس حضور در مکان، مانند حضور در مسجد، یا حضور در زمان خاصی مثل حضور در عرفات، در ذی الحجه

  • مسافرت و زیارت امام و حج و ...

  • رسیدیگی به اطرافیان: صله رحم، همسایگان، دوستان، فقرا و ایتام ...

  • حفظ جامعه اسلامی و احیانا فراهم سازی شرایط اجتماعی برای ایجاد نظام اجتماعی: جهاد و هجرت

  • کار و سازندگی جامعه اسلامی

  • علم آموزی مطالعه و افزایش بصیرت نسبت به دین

  • تفکر در آیات کتاب تکوین و کتاب تدوین

  • و ...

که برخی از این موارد مستقیما از طریق خداوند متعال مشخص و مبرهن شده است، و برخی را خود مکلف با توجه به شرایط مکانی و زمانی خود باید تشخیص دهد و به آن عمل کند .

البته از دایره عبادات که خارج شویم، اوامر و نواهی اسلامی دایره وسیع دیگری به نام معاملات را نیز در بر می گرد.

و البته تنها کار «احکام شرعی» و «فقه» در دستورات و اوامر و نواهی خلاصه نمی شود، بلکه بسیاری از برساخت های اجتماعی که نقش ویژه ای در «نظام سازی»های اجتماعی دارند را نیز شامل میشود، مانند:

  • محرم، نامحرم

  • امام، مامون

  • اخوت، اخوت (بین مومنان)

  • طهارت، نجاست

  • مقلد، مجتهد

  • مجاهد، قاعد

  • ارتقاء یا اعطاء منزلت اجتماعی به برخی مفاهیم که مصادیق مهمی دارند: «معلم، زن، کارگر، و ... »

  • مذمت و تقبیح برخی مفاهیم : «تن پروری، بیکاری، و ...»

  • و ...

احکام شرعی فرد مکلف در فقه امامیه به صورت های مختلف تقسیم و طبقه بندی شده اند، که می توان کلیات آن ها را در فهرست زیر مشاهده کرد:


 

  • احکام شرعی

    • به لحاظ تعلق حکم به فعل مکلف

      • تکلیفی: مستقیم

      • وضعی: غیر مستقیم

    • ثبوت حکم برای یک عمل

      • واقعی اولی

      • ثانوی

    • قطعیت دلیلی

      • ظاهری

      • واقعی

    • درجه ی اهمیت

      • مولوی

      • ارشادی

    • پیشینه در بنای عقلا و عرب

      • امضایی

      • تاسیسی

شبیه همین تنوع هم در خط مشی های عمومی و «اجرای» آن ها وجود دارد، و می بینیم نحوه «اجرای» خط مشی های مختلف در اسلام با یکدیگر متفاوت است. به نظر می رسد که بهترین راه برای کشف انواع راه های «تحقق» خط مشی بر اساس اسلام مطالعات عمیق در سیره انسان 250 ساله معصومین علیهم السلام باشد. مخصوصا در حکومت نبوی (ص) و علوی (ع). البته با توجه به مبارزه دائمی ائمه هدی علیهم السلام در جهت برپایی حکومت اسلامی، شناخت خط مشی های ایشان در دوران مبارزه و چگونگی تحقق آن ها، از آزاد کردن برده تا جلسه درس و ایجاد تشکیلات پنهان و .. نیز می تواند راهگشا باشد. (برگرفته از: انسان 250 ساله)

پر واضح است که از غنی ترین و در دسترس ترین سیره های موجود سیره زندگی حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است که مخصوصا دوران ده ساله حاکمیت ایشان بر امت اسلامی می تواند بسیار راهگشا باشد.

ایشان در دوران با برکت عمر شریف خود در مدینه انواع مختلفی از خط مشی های اداره نهال تازه تاسیس امت اسلامی را تدون و اجرا فرمودند که تا ابد می تواند برای همه ی جوامع درس آموز باشد. خط مشی های سیاسی، نظامی، عمرانی، اقتصادی، فرهنگی، و ... که بحمدالله همه به دقت و جزییات ضبط و ثبت شده است، علاوه بر آنکه همزمانی آن ها با نزول تدریجی قرآن کریم و مناسبت ها و شان نزول ها، استفاده ی ما را هم از قرآن و هم از سیره دو چندان می کند.

البته کار در این عرصه بسیار سخت است، در بسیاری از موارد به نظر می رسد نیازمند اصول فقهی اجتماعی باشیم، بسیاری از اهم و مهم های اجتماعی و سیاسی هنوز درک نمی شوند، جایگاه مصلحت در تصمیم گیری های اجتماعی هنوز مشخص نشده است، جایگاه مردم و نقش مردم در تدوین، یا تحمیل خط مشی ها و چگونگی اجرای آن معلوم نیست و ... .

ولی برای خالی نبودن عریضه فقط و فقط سه مثال ساده در تفاوت نوع «اجرای» خط مشی ها در صدر اسلام را از نظر می گذرانیم وتنها مطلبی که با این مثال های کلی اثبات میشود این است که «اسلام در مورد نحوه اجرای خط مشی های عمومی نظر دارد» اما چرایی آن ها نیاز به تحلیل های عمیق و کار اجتهادی مفصل دارد:

 

  • خط مشی 1: نحوه اجرای حکم «حرمت زنده به گور کردن دختران»

این واقعا وحشت آور است که انسان ، آنقدر عاطفه خود را زیر پا بگذارد که به کشتن انسان آن هم در زشتترین صورتش افتخار و مباهات نماید، انسانی که پاره تن خود او است انسانی که بی دفاع و ضعیف است ، او را با دست خویش زنده زنده به خاک بسپارد. این یک امر ساده نیست که انسان هر چند نیمه وحشی دست به چنین چنایت وحشتناکی بزند، قطعا دارای ریشه های اجتماعی و روانی و اقتصادی بوده است .

مورخان می گویند: شروع این عمل زشت در جاهلیت از آنجا بود که جنگی میان دو گروه در آن زمان اتفاق افتاد، گروه فاتح ، دختران و زنان گروه مغلوب را اسیر کردند، پس از مدتی که صلح بر قرار شد، خواستند اسیران جنگی را به قبیله خود بازگردانند، ولی بعضی از آن دختران اسیر با مردانی از گروه غالب ازدواج کرده بودند، آنها ترجیح دادند که در میان دشمن بمانند و هرگز به قبیله خود بازنگردند، این امر، بر پدران آن دخترها سخت گران آمد و مایه شماتت و سرزنش آنها گردید، تا آنجا که بعضی سوگند یاد کردند که هرگاه در آینده دختری نصیبشان شود او را با دست خود نابود کنند تا بدست دشمن نیفتند!.

ملاحظه می شود که وحشتناکترین جنایات زیر پوشش دروغین دفاع از ناموس و حفظ شرافت و حیثیت خانواده انجام می گرفت، و عاقبت این بدعت زشت و ننگین مورد استقبال گروهی واقع شد، و مساءله وئاد (زنده بگور کردن دختران) یکی از رسوم جاهلیت شد و همانست که قرآن شدیدا آنرا محکوم ساخته و می گوید و اذا الموؤده سئلت بای ذنب قتلت: در قیامت در باره دختران زنده بگور شده سؤال می شود که به چه گناهی آنها کشته شدند؟ (تکویر - 9).

... این امر تا آنجا رسید که به گفته بعضی از مفسران ، به محض اینکه حالت وضع حمل به زن دست می داد شوهر، از خانه متواری می گشت ، مبادا دختری برای او بیاورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر می دادند، مولود پسر است ، با خوشحالی و هیجان وصف ناپذیری به خانه باز می گشت ، اما وای اگر به او خبر می دادند که نوزاد دختر است آتش خشم و اندوه جان او را در بر می گرفت. داستان وئاد پر از حوادث بسیار دردناک و چندش آور است ....

تحقیر و در هم شکستن شخصیت زن ، تنها در میان عرب جاهلی نبود، بلکه در میان اقوام دیگر و حتی شاید متمدن ترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتی ناچیز داشت، و اغلب با او به صورت یک کالا و نه یک انسان رفتار می شد، ولی مسلما عرب جاهلی این تحقیر را در اشکال زننده تر و وحشتناک تری انجام می داد. تا آنجا که اصلا نسب را به مرد مربوط می دانست و مادر را تنها ظرفی برای نگاهداری و پرورش جنین، محسوب می کرد! (مکارم شیرازی, 1380, ص. ج11، 271-274)

قابل توجه این که: قرآن مجید به قدرى این مسأله را زشت و منفور شمرده، و با آن برخورد قاطع کرده است که: حتى رسیدگى به این موضوع را مقدم بر مسأله نشر نامه هاى اعمال در قیامت و دادخواهى در مسائل دیگر مى شمرد، و این نهایت اهتمام اسلام را به خون انسان ها و مخصوصاً انسان هاى بى گناه، همچنین ارزش جنس زن را از دیدگاه اسلام نشان مى دهد. (مکارم شیرازی, 1380, ص. ج 26، ص 179)

این را نیز می دانیم که آنها برای زن حقی در ارث قائل نبودند و برای تعدد زوجات حد و مرزی قائل نمی شدند، به سادگی خوردن آب، ازدواج می کردند و به آسانی آنها را طلاق می دادند. ولی اسلام ظهور کرد و با این خرافه در ابعاد مختلف سرسختانه جنگید، مخصوصا تولد دختر را که ننگ می دانستند در احادیث اسلامی به عنوان گشوده شدن ناودانی از رحمت خدا به خانواده معرفی کرد. (مکارم شیرازی, 1380, ص. ج11، 274)

  • خط مشی 2: نحوه اجرای حکم «حرمت مشروبات الکلی»

«در شبه جزیره عربستان، مى‌خوارگى به صورت بلاى عمومى و یک بیمارى واگیر درآمده بود که مبارزه قطعى و اصولى با آن نیاز به زمانى طولانى داشت. امکانات محیط و شرایط و احوال عموم عرب نیز اجازه نمى‌داد که پیامبر خدا، بدون مقدمه آن را تحریم کند، بلکه ناچار بود بسان یک طبیب، به تدریج مزاج جامعه را آماده سازد تا مبارزه قطعى و نهایى صورت پذیرد. از این نظر آیه‌هاى چهارگانه‌اى که در خصوص ابراز انزجار از شراب نازل شده است یکنواخت نیست، بلکه از مرحله ابتدایى شروع شده تا آنجا که به صورت قطعى تحریم آن را اعلام کرده است.

... شرط اساسى مبارزه با کردار ناشایست، در مرحلۀ نخست بیدار کردن افکار و توجه دادن جامعه به مضارّ و مفاسد آن است؛ تا آمادگى روحى و انگیزه باطنى در جامعه نباشد، مبارزه اصولى با یک عمل ناپسند به طورى که خود مردم ضامن اجراى آن باشند امکان‌پذیر نیست.

از این نظر، قرآن در نخستین بار، در اجتماعى که مى‌خوارگى جزء زندگى آن‌ها بود، ساختن شراب از خرما و انگور را با رزق حسن(روزى نیکو) مخالف دانسته و از این طریق هشدارى به افکار خفته داده است. چنان که مى‌فرماید: ((وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا ۗ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ))[1] شما اى مردم!از خرما و انگور هم مایه مست‌کننده و هم رزق نیکو به دست مى‌آورید. قرآن، براى نخستین بار گوشزد کرد که ساختن شراب از آن‌ها، ارتزاق نیکو نیست، بلکه«ارتزاق حسن»آن است که آن‌ها را به همان صورت انگور و خرما مصرف کنید.

این آیه؛ تکانى به افکار داد و مزاج آلوده را آماده کرد که پیامبر بتواند پس از آن، لحن خود را شدیدتر کند و با آیۀ دیگر اعلام کند که نفع جزئى(مادى)شراب و قمار در برابر آن همه مضارّ ناچیز است و این مطلب را با آیۀ زیر چنین بیان فرمود: ((یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ ۖ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ))[2] از حکم شراب و قمار از تو سؤال مى‌کنند،در پاسخ آنان بگو که اگر چه در قمار و شراب استفادۀ جزئى مادى است،ضرر و گناه آن‌ها بیشتر است.

بدون شک،مقایسه سود و زیان از طریق برترى زیان بر سود، تنها براى مردم متفکر و آگاه، در ایجاد انزجار کافى است، ولى توده مردم تا نهى صریح نباشد با این شیوه از بیان، از ارتکاب عمل ناشایست خوددارى نمى‌کنند.

حتى«عبد الرحمن عوف»با اینکه آیۀ فوق نازل شده بود، ضیافتى ترتیب داد و شرابى سر سفره حاضر کرد حاضران پس از نوشیدن شراب به نماز ایستادند. یکى از آن‌ها آیه را در نماز غلط خواند به طورى که معنا را دگرگون ساخت و به جاى ((لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ))[3] یعنى اى مشرکان من بت‌هاى شما را نمى‌پرستم،چنین خواند: «أعبد ما تعبدون»که مفاد آن،ضد آیه یاد شده است.

این جریان‌ها مزاج‌ها را آماده کرد تا شرایط و اوضاع اجازه دهد که شراب لااقل در شرایط و حالات خاصّى تحریم شود. از این‌رو، صریحا اعلام شد که هیچ فرد مسلمانان حق ندارد که با حالت مستى نماز بگزارد و این تشریع الهى با این آیه اعلام شد: ((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَىٰ حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ))[4]در حال مستى نماز نخوانید تا بدانید چه مى‌گویید.

تأثیر این آیه به حدى بود که گروهى، براى همیشه مى‌خوارگى را ترک گفتند و منطقشان این بود که چیزى که به نماز زیان مى‌رساند، باید مطلقا از برنامه زندگى حذف شود.

ولى گروه دیگر هم چنان دست از کردار خود برنداشته بودند، حتى یک نفر از «انصار» با توجه به آیه یاد شده، در ضیافتى که ترتیب داده بود، میهمانان پس از صرف شراب، به جان هم افتاده و سر و دست هم دیگر را شکستند، سپس شکایت حضور رسول خدا آوردند. خلیفه دوم که تا آن روز شراب مى‌خورد، به گمان اینکه آیات گذشته براى تحریم قطعى شراب کافى نیست، دست به دعا برداشت و گفت: اللّهمّ بیّن لنا بیانا شافیا فى الخمر؛ بار الها بیان صریح و قانع‌کننده‌اى براى ما نازل فرما.

ناگفته پیداست که اینگونه پیشامدهاى ناگوار، محیط را آمادۀ پذیرش قطعى تحریم شراب ساخت. از این رو،حکم صریح و نهایى حرمت شراب چنین نازل شد: ((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ))[5] اى افراد با ایمان! شراب و قمار و بتان و«ازلام»(یک نوع بخت‌آزمایى بود) پلید و نجس‌اند، از آن‌ها اجتناب ورزید شاید رستگار شوید. » (سبحانی, 1385, ص. 291-294)


 

  • خط مشی 3: الغای تدریجی برده داری

«آنچه که مسلم است اسلام در بدو امر نظام برده داری را که ریشه های عمیقی در فرهنگ ملل عرب و غیر عرب آن روز داشت به رسمیت شناخت. از این رو مورد اعتراض برخی افراد ناآگاه یا مغرض قرار گرفت. (هاشمی, 1389)

«اشکال اصلی این است که چرا اسلام بردگی را به یک باره ملغا نساخت، بلکه در گام اول برای آن احکامی وضع و تشریع نمود؟

در پاسخ می گوییم: اسلام در همان قدم اول می خواست فرهنگ بردگی را از میان بردارد و بردگان را انسان های با کرامت تلقی نماید، چرا که اگر غیر از این بود برنامه وسیعی برای آزاد کردن تدریجی آنان تنظیم نمی کرد. پذیرش موقّت بردگی نه تنها بر خلاف مصلحت زمان نبوده است، بلکه الغای آن بدون فرهنگ سازی، لطمه بزرگی به بازار کسب و تجارت و حتی خود بردگان وارد می آورد و باعث ایجاد نگرانی عمومی و بحران اجتماعی و اقتصادی و بالمآل، موجب کندی و تعویق پیشرفت اسلام می شد.

... در ملغا ساختن ناگهانی نظام برده داری، یکی از مهم ترین سرمایه های تاجران و کاسبان از میان می رفت. به همین دلیل هیچ کس حاضر نبود اسلام را به قیمت نابودی سرمایه مالی اش بپذیرد و نظام برده داری هم به زودی از بین نمی رفت. وانگهی، اسلام و هر نظام مکتبی، در گام اول باید بسترسازی کند و مردم را از نظر فکری و فرهنگی برای انقلاب و تغییر فکری آماده نماید و در این صورت است که می تواند فرهنگ برده داری را دگرگون سازد.» (تبلیغات, 1385)

«از آیات قرآن به دست می آید اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده است. با اندکی تامل می توان دریافت راهکارهای اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن این فرهنگ غلط بوده است.

اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد. ابتدا برای اساس این مساله فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در منظومه فکری اسلام در حقیقت انسانی افراد، تفاوتی وجود ندارد. تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند. این مساله یکی از مهم ترین معضلات در مبنای فکری برده داری بود که البته طرح همین مساله بیش از هر چیز برای کفار و مشرکان قریش ناگوار بود.

در گام بعدی اسلام تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد. در این مسیر مساله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند تقسیم کرد؛ مشخص است که مساله ضروری در این میان مانع آفرینی در مسیر شکل گیری و توسعه این پدیده، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزه بردگی است که اسلام با ترفندی این مسیر را بسیار محدود نمود.

برای توضیح این مساله مهم باید گفت: در عصر بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. وجود هر یک از این راه ها به بردگی رسمیت می بخشید و قانونی به حساب می آمد. آن راه ها بدین قرار بود:

ردیف

راه های بردگی قبل از اسلام

ردیف

راه های بردگی قبل از اسلام

1

اسارت در جنگ

7

فقری که به موجب آن خودفروشی کند

2

خواست حاکم و سرپرست

8

فروش فرزند

3

تبعیت طفل از مادر کنیزش

9

فروش همسر

4

فرار از لشکر و امتناع از جنگ

10

آدم ربایی

5

فرار از کشور و پناهندگی

11

باخت در قمار

6

ارتکاب برخی جرایم

 

 

اسلام همه این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود. تنها اوّلی را با شرایطی پذیرفت. آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ، گرفتن برده الزامی نبود، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:

  •  از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند؛

  •  با اسیران مسلمان مبادله شوند؛

  •  با انجام اموری نظیر آموختن خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند ؛

در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند. بسیاری همین امر را نشانه تایید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند، در حالی که به نظر می رسد. این قضاوت منصفانه و دقیق نیست. ... هر چند این نوع برده ها در نهایت ندرت بودند، زیرا چنان که ذکر شد، بسیاری از این افراد با دادن فدیه یا با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست می آوردند. در نتیجه اکثر بردگان و کنیزان جامعه، گروه اول یعنی برده زادگان و کسانی بودند که توسط دلالان و تجار برده از مناطق آفریقایی و مانند آن اسیر می شدند و در مناطق مختلف دنیا به فروش می رسیدند.

اما در خصوص این قشر وسیع بردگان که غیر از اسرای میدان های نبرد بودند، باید دید چرا اسلام این نوع برده داری را از ابتدا لغو ننمود و اجازه داد، سال های سال این جریان باقی بماند؟

برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است:

۱. چنان که در ابتدا اشاره شد اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است. نمی توان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد. چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال می شد، هیچ ضمانت عملی بر دوام آن ها وجود نداشت. چه بسا طرح این قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه، به اصل ایمان و اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد می ساخت. این نوع برخورد هدفمند، مختص برده داری نبود، بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد.

۲. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند. گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی. حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن است؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.

تاریخ بعدها روش صحیح مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را تایید کرد. خط بطلان بر مبارزه سریع و بی برنامه در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگ ها کشید؛ در تاریخ معاصر آمده که رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره برده داری را لغو و ممنوع اعلام کرد، ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند، از صاحبان خود به التماس می خواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!

۳. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند؛ اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند. این شیوه، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت. از جمله:


الف) مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک به آنان بود.
ب) بردگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار پیش مشرکان باز می گشتند. آنان دوباره، از اینان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند ،اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد» (سوال, 1392)

اما راهکار اسلام برای ریشه کن ساختن برده داری: (برگرفته از: (هاشمی, 1389))

در نهایت...

به طور کلی می توان گفت نکات فوق توضیحی بر گزاره هفتم از گزاره های ذیل است، که پیش فرض آن را 6 گزاره قبلی تشکیل می دهند:

  1. عمل انسان تجلی ایمان اوست و ایمان او نتیجه اعمال او

  2. رابطه فوق با ظرایفی قابل تطبیق بر جامعه نیز می باشد و تمدن اسلامی تجلی ولایت پذیری و مقام ولایت تجلی اعمال اجتماعی مردم است. (سطحی از ولایت که تحقق خارجی میابد)

  3. مسئله اصلی جهان امروز «فقدان نظام اجتماعی است» و اسلام ، فراتر از مکاتب دیگر (لیبرال دموکراسی و کمونیسم) برای این مسئله راه حل دارد

  4. تنها راه درست مسئله فوق «اسلام» است و دین حقه ی که اسلام بزرگترین وظیفه اش تحقق کلمة الله در زمین است اساسا محال است که در خصوص چنین مسئله مهمی ساکت باشد

  5. همه مفاهیم دین اسلام چنین ظرفیت عظیمی دارند و کاملا منطبق با هدف دین هستند، یعنی امتزاجی از معرفت و عاطفه هستند و کار را برای عمل هموار می کنند

  6. با توجه به مبانی گفته شده اسلام عزیز حتما برای «تحقق» خط مشی پیشنهادهای جدی دارد...

  7. «تحقق» خط مشی را باید در فقه اجتماعی جستجو کرد البته با نگاه و زاویه دید اداره حکومت اسلامی که این امر مستلزم اجتهادی جدید در حوزه کتاب سنت و به ویژه تمرکز جدی بر سیره اهل بیت علیهم السلام می باشد.



[1] سوره مبارکه نحل، آیه شریفه 67

[2] سوره مبارکه بقره آیه شریفه 219

[3] سوره مبارکه کافرون آیه شریفه 2

[4] سوره مبارکه نساء آیه شریفه 43

[5] سوره مبارکه مائده آیه شریفه 90



نویسنده یادداشت:

سید مهدی سیدطباطبایی

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

و دانشجوی دکتری مدیریت دولتی(گرایش خط مشی گذاری عمومی)


۱۱
اسفند

مسئله محوری تا کجا راه گشا خواهد بود؟ 

نکته اول: پرداختن به مسئله‌محوری، که به عنوان هسته محوری مطالعه فرایند خط مشی می‌باشد، می‌تواند به عنوان مطالعه چگونگی ساخت خط مشی عمومی تصور شود و با توجه به این مسائل که منشاء خط مشی‌های دولتی هستند، پرداختن به این موضوع به عنوان محور تصمیمات و خط مشی های حکومت اسلامی برای تحقق تمدن نوین اسلامی در روند شکلگیری جامعه اسلامی موثر خواهد بود.

مسئله محوری آن چنان چالش برانگیز است که سوالات و معماهایی بزرگی را با خود به همراه دارد از این که مسئله چیست؟ و تفاوت آن با مشکل چیست؟ مشکل چگونه باید به مسئله تبدیل شود؟ وزن هر مسئله چه قدر است؟ کدام مسائل اولویت دارند؟ مبنای اولویت بندی چیست؟ آیا این مسئله، به طور مبنایی مسئله ما می‌باشد؟ از این دسته مسائل که به ذات مسئله محوری بر می گردد تا مسائلی که پیوندی با مطالعات خط مشی گذاری عمومی دارد مانند این که، چه کسانی تصمیم ها را اتخاذ می کنند؟ چگونه تصمیم ها را اتخاذ می کنند؟چه مسائلی باید مورد توجه دولت قرار گیرند؟ و چگونه مسئله ای در دستور کار قرار می گیرد و مسئله ای دیگر در دستور کار قرار نمی گیرد؟ همگی سوالاتی هستند که در پیرامون مسئله محوری مطرح می باشند که خود گواه از ضرورت پرداختن به این رویکردی می‌باشد که تصمیمات اساسی حکومت را شکل می دهد.

نکته دوم: اما از همه این ها مهم تر بحث طرح خط مشی و ارزش ها است. در عین پراکندگی نظریات بسیاری از عالمان این حوزه، که بر سر نقش مناسب ارزش ها در شیوه و شناخت مطالعات خط مشی بحث قابل ملاحظه ای وجود دارد ولی این توافق کلی وجود دارد که خط مشی عمومی فی نفسه ارزش محور است و اگر سیاست به عنوان «تخصیص و توزیع آن ارزش ها» تعریف شود، آن گاه خط مشی عمومی تجلی ابزارهای«تخصیص و توزیع آن ارزش هاست.» و این سوال مطرح است که واقعا ارزش های چه کسانی به وسیله قدرت اجبار حکومت تایید و تصویب می شود؟ این سوال، سوال اصلی و محوری مطالعات خط مشی عمومی است که معطوف به قلب روابط قدرت درون جامعه است.

نکته سوم: حال که مساله محوری بدون ارزش نمی شود، پس در جامعه ما ارزش هایی که به مسائل اصلی حکومت اسلامی جهت می دهند، چیست؟ اساسا قوانین و خط مشی های دولت و مجلس و دیگر دستگاه ها براساس چه ارزش های محوری مدون شده ای شکل می گیرند؟ آیا این ارزش های اصلی از دامنه شعار و آرمان به عرصه خط مشی ها و قوانین رسیده است؟  

نکته چهارم: لذا دغدغه اصلی در این حوزه پرداختن به راه حلی پیشنهادی برای کاستن آسیب ها و نقدهای موجود به روش مسئله محوری می‌باشد تا با احصاء آن ها، و با توجه به طرح خط مشی بر اساس ارزش های اسلامی و ایرانی برای تحقق تمدن نوین اسلامی به جای شناسایی هدف(یا مسئله)و تلاش برای ارزیابی چه چیزی انجام شود یا چه چیزی بایستی انجام شود، در جست و جوی مولفه ها و ویژگی های الگویی برای تحقق تمدن نوین اسلامی باشیم.ان شاء الله.

تمرکز بر شناسایی و تفسیر عناصر نمادین موثر در حوزه تحقق تمدن نوین اسلامی و تعیین روابط و نسبت های آنان ما را از آفات مسئله محوری عقلانیت گرا به دور می کند و به مدلی از تحقق تمدن نوین اسلامی رهنمون می کند که ما را در شناخت مسائل اصلی اسلامی ایرانی خودمان کمک می کند. البته دراین مدل نمی توان ادعا کرد می توان پاسخ بسیاری از مسائل را داد چرا که این مدل بیشتر تبیینی و توصیفی است و مسائل را در ارتباط با دیگر مسائل شبکه مسائل تبیین و توصیف می نماید. البته که فهم صحیح مسئله خود نیمی از پاسخ است.

از دیگر مزایای مدل یا طرح خط مشی تحقق تمدن نوین اسلامی این است که اولویت های مسائل را به راحتی قابل مشخص می نماید، مسائل اصلی و فرعی، صحیح و ناصحیح را مشخص می نماید.


نویسنده یادداشت:

سجاد نیک منش

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام



۰۵
اسفند

مدیریت غیربوروکراتیک در سازمان های داوطلبانه (1)


بخش قابل توجه ای از فعالیت های فرهنگی در سطح کشور در قالب سازمان های داوطلبانه صورت می پذیرد و بر این اساس، این سازمان ها بستر شکل گیری بسیاری از اقدامات فرهنگی در کشور هستند؛ مراکزی چون کانون های فرهنگی و سایر تشکیلات سازماندهی شده در این حوزه، نمونه هایی از این سازمان های داوطلبانه هستند که فعالان فرهنگی در قالب مجموعه ای سازمان یافته، دغدغه های فرهنگی خود را دنبال می کنند. از این رو یافتن الگویی موثر جهت مدیریت اینگونه سازمان ها، می تواند یکی از کارراههای کلیدی جهت ارتقاء مدیریت فرهنگی کشور باشد.

به علت ماهیت خاص این نوع از سازمان، مزیت هایی خاص از جمله دسترسی به بطن جامعه، مورد اعتماد بودن، مردمی بودن، درگیر نبودن در کاغذبازی اداری، سرعت در پاسخگویی، کیفیت مطلوب و درک بهتر نیازهای مردم برای آنها متصور است.

از سوی دیگر این گونه سازمان ها به شدت تحت تاثیر فرهنگ سازمانی حاکم بر آنها، شکل گرفته اند و ساختار و رویه های خود را بر مبنای همان فرهنگ خاص شکل می دهند. فرهنگ سازمانی به معنای وجود فرهنگی خاص و مختص به یک سازمان که به مرور زمان و با توجه به علائق موسسان و حمایت اعضا آن سازمان شکل گرفته است، با موفقیت دوره ای تقویت شده و حس وفاداری و وابستگی را در اعضا شدت می دهد که این امر در سازمان های داوطبانه، استفاده از همراهی گروهی افراد را تسهیل می نماید. گرچه در سازمان های انتفاعی، رابطه رسمی استخدامی سبب شکل گیری شبکه افراد در درون سازمان و سبب استمرار حرکت این سازمان ها می گردد، اما در سازمان های داوطلبانه و غیرانتفاعی، انگیزاننده های دیگری وجود دارد که سبب شکل گیری و استمرار حرکت آنها می گردد؛ از این رو فرهنگ و مفروضات بنیادین موجود در موسسین و اعضای سازمان های داوطلبانه و شرایط زمینه ای و سرمایه انسانی که سبب قوام حرکت آنها می گردد، عامل کلیدی در ایجاد و ادامه بقای این سازمان ها و مجموعه های انسانی آنها خواهد بود. از این رو یافتن این گونه الگوها در بوم محیط سازمان های داوطلبانه در ایران اسلامی، نقش مهمی در بهبود اداره سایر سازمان های مشابه در کشور  دارد.

ادامه دارد...

نویسنده یادداشت:

میثم قراباغی

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

و دانشجوی دکتری مدیریت دولتی (گرایش سیاستگذاری عمومی)



۲۹
بهمن

گام هایی در حوزه بازاریابی اسلامی: الگوی تعامل در بازار (1)


یکی از ملزومات ضروری حیات اجتماعی که از آغاز زندگی دسته‌جمعی انسان همواره مطرح بوده است، مباحث مربوط به تجارت و کسب‌وکار است. با گذشت زمان و پیش‌رفت دانش و علوم بشری، نیازها و لوازم زندگی انسان تغییر یافته و مسائل جدیدی ظهور و بروز نموده است. تجارت نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در طول زمان حالت‌های مختلفی را به خود دیده و پیچیده‌تر گشته است. این پیچیدگی سبب گسترده شدن دامنه‌ی آن و پیدایش مباحث جدیدی در حوزه‌ی تجارت شده است.


یکی از شاخه‌های مدیریت بازرگانی، گرایش بازاریابی و مباحث مرتبط به بازار می‌باشد. بازاریابی، علم مطالعه‌ی بازار است. افراد و عناصر مختلفی در بازار نقش دارند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، مشتری است. اگرچه بازاریابی در گذشته، صرفاً مبتنی بر اندیشه تولیدمحوری و فروش بود، اما امروزه مهم‌ترین مسئله بازاریابی، مشتری‌محوری و چگونگی ارتباط با مشتری می‌باشد. به طوری که می‌توان اذعان کرد مشتری و مشتری محوری، تقریباً فصل مشترک تمام نظریات و مدل‌هایی جدیدی است که در عرصه‌ی مدیریت، خصوصاً در حوزه‌ی بازاریابی، مطرح می‌گردد.


گرایش به رویکرد مشتری‌مداری در بازاریابی، نه به جهت اهمیت قائل شدن به ارزش‌های انسانی، که عمدتاً بر محور سود و منفعت‌طلبی صاحبان سرمایه می‌باشد. هنر بازاریابی غربی، لعاب دادن به انگیزه‌های فردی و صرفاً مادی خویش از طریق طرح مباحثی همچون مسئولیت اجتماعی و با رنگ و بوی اخلاقی و معنوی می‌باشد. تغییر نگرش بازاریابی از محصول‌محوری به مشتری‌محوری و به تبع آن، اهمیت یافتن مباحث مربوط به ارتباط با مشتری، احترام به مشتری، رفتار مصرف‌کننده، رضایت مشتری و سایر مؤلفه‌های اخلاقی و انسانی، در همان هدف اولیه سرمایه‌داران که سود و منفعت‌طلبی است، ریشه دارد. درحالی‌که طبق آموزه‌های دینی، انسان دارای منزلت ویژه‌ای است که ذاتاً شایسته تکریم است:


«وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً... » (مبارکه بقره، شریفه 30)


«و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت...»


«فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ » (مبارکه حجر، شریفه 29؛ مبارکه ص، شریفه 72)


«پس وقتی آن‌ (انسان) را پرداختم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده در افتید.»


 


در دین مبین اسلام، ارزش‌های والایی فراتر از انگیزه‌های مادی و منفعت‌طلبانه برای انسان وجود دارد.  به همین جهت، لازم است تا بازاریابی و مشتری مداری غربی بر مبنای آموزه‌های دینی در بوته‌ی نقد قرار گرفته و مبانی آن از منظر دینی مطرح گردد.


با اعتقاد به این که اسلام کامل‌ترین دین است، تأثیر آموزه‌های اخلاقی اسلام باید در فعالیت‌های روزانه مسلمانان مشاهده شود و همه‌ی عملیات اقتصادی اعم از تجارت و بازاریابی، در چارچوب تعالیم اسلامی قرار گیرد. این تعالیم از منابعی همچون قرآن و عترت نشئت می‌گیرد. در واﻗﻊ، دین مبین اﺳﻼم ﺑﺎ ادﻳﺎن دﻳﮕﺮ ﺗﻔﺎوﺗﻲ ﺑﺲ ﺑﺰرگ دارد. ﭼﻪ در ﻗﺮآن و ﭼﻪ در ﺗﻌﺎﻟﻴﻢ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم، ﻗﻮاﻧﻴﻦ و ﻣﻘﺮرات ﺧﺎﺻﻲ ﺑﺮای ﺗﺠﺎرت و کسب‌وکار ﺑﻴﺎن ﺷﺪه اﺳﺖ و خود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و برخی ائمه معصومین دیگر نیز به فعالیت بازرگانی و تجارت پرداخته‌اند. لذا ضروری به نظر می‌رسد که در خصوص یکی از بخش‌های زندگی انسان که به سبب شرایط زمانی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار گردیده، تحقیق و تأمل نماییم.


از طرفی، به دلیل تفاوت بنیادین و مبنایی که میان نگرش رایج بر دانش بازاریابی و مشتری‌مداری با آموزه‌های دینی‌مان وجود دارد، تقلید محض و بهره‌گیری از اصول و قواعد ارائه شده توسط اندیشمندان غربی، نه تنها مشکل‌گشا نخواهد بود، بلکه به دلیل ناسازگاری با مبانی دینی، چالش‌های عمده‌ای را به بار می‌آورد که در نهایت منجر به هزینه‌های جبران‌ناپذیری می‌شود؛ هزینه‌هایی که می‌توان بخشی از آن را نیز هم‌اکنون در مسائل فرهنگی-اقتصادی مختلف، از جمله سبک زندگی مردم کشورمان مشاهده نماییم. ان شاءالله در یادداشت‌های بعدی این موضوع را پی خواهیم گرفت.


نویسنده یادداشت:

مهدی محمدی

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

و دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی(گرایش مدیریت منابع انسانی)


۲۹
بهمن

تشکیلات؛ حلقه مفقوده انقلاب اسلامی


شاید بتوان بعد از گذشت سی و هفت سال از پیروزی انقلاب اسلامی، فراز و نشیب های گوناگونی را برای آن شمرد. این فراز و نشیب ها شامل حملات و هجمه­هایی بود که از سوی دشمنان انقلاب اسلامی به این جامعه و کشور می­شد و این جامعه باید در مقابل آن مقابله می­کرد و بر آن ها پیروز می‌شد. از جمله­ی آن‌ها می توان به حمله­ی نظامی اشاره کرد که منجر به هشت سال دفاع مقدس و در نهایت تقویت بنیه­ی دفاعی کشور شد، به طوری که برای تمامی جهانیان پرواضح است که هیچ کشوری به خود جرات فکر کردن به حمله نظامی به جمهوری اسلامی را نخواهد داد.

بحران دومی که انقلاب اسلامی با آن مواجه شد، نبود بصیرت و آگاهی بود. به نحوی که اندیشه­های لیبرال و غربی به راحتی خود را با انقلاب اسلامی و اندیشه آن مخلوط می­کردند و تولید اندیشه­های التقاطی­ می­کردند که این اندیشه­ها مردم را فریب می­داد و شناخت حق از باطل را دشوار می­کرد. که در نهایت منجر به غالب شدن تفکر دولت سازندگی با مشخصه­های خود و یا تفکر دولت اصلاحات با اندیشه­های خود شد. این بحران با معرفی اندیشه­های غربی و مبنای اومانیستی و الحادی آن و همچنین ترویج اندیشه­های انقلاب اسلامی، به خصوص ترویج اندیشه شهید مطهری، علامه طباطبایی و سایر اندیشمندان انقلاب اسلامی که توانسته­بودند اندیشه­ی اسلام ناب محمدیصلی­الله­علیه­وآله را در ساحات اجتماع وارد کنند و بسیاری از مسائل اجتماعی مثل نقش زن در جامعه، آزادی و حد و حدود آن و ... را حل کنند و در نهایت جمعی از نخبگان جامعه با ترویج اندیشه این بزرگان، جامعه را به حدی از بصیرت و اندیشه رساندند که اکنون کمتر کسی در بین جوانان حق جو و حق طلب پیدا می­شود که شبهات اندیشه­ای به انقلاب اسلامی وارد کند. از جمله اقدامات لازم برای این مهم می­توان از دوره­های طرح ولایت و غرب شناسی و والعصر و اندیشه­مطهر و ... نام برد.

بحران سومی که می­توان از آن به عنوان بحران انقلاب اسلامی نام برد و هم اکنون نیز انقلاب اسلامی تا حدی با آن گریبان گیر است، بحران کادرسازی و نبود نیروی انسانی متعهد و کارآمد بود. این بحران پس از روی کارآمدن دولت نهم و دهم که خود را همراه با اندیشه­ی انقلاب اسلامی معرفی می­کرد و دست خود را برای کمک تمامی یاران انقلاب اسلامی دراز کرد، شکل گرفت. آن موقع که پس از گذشت هشت سال از این دولت، بسیاری از مشکلات اداره­ی جامعه کماکان باقی بود و نیروهای انقلابی به دلایل مختلف توان حل این مسائل را نداشتند. این بحران هم­اکنون نیز جامعه را با خود درگیر کرده است، اما با گذشت حدود 12 سال از شروع دولت نهم، مجموعه­های مختلف انقلابی، خود را موظف به حل این بحران دانسته­اند و البته جناح مومن انقلابی نیز، به وضوح این بحران را درک کرده­اند و دیگر بهانه­ای برای امکان ظهور و بروز نداشتن ندارند و همگی نیک می­دانیم که اداره جامعه، دارای پیچیدگی­ها و سختی­های خاصی است، که افراد زبده و کارکرده­ای را می­طلبد که بتوانند این جامعه را اداره کنند. به گفته­ی بسیاری از بزرگان و شواهد موجود می­توان ادعا کرد که این بحران تا حد زیادی حل شده­است. یعنی انقلاب اسلامی هم اکنون دارای نیروی انسانی متعهد و کارآمدی است که می­توانند انقلاب اسلامی را به سمت اهداف آن هدایت کنند. اما می­توان به وضوح پیش­بینی کرد که اگر بار دیگر جناح مومن انقلابی، بر اداره­ی جامعه مسلط شوند، دچار اشکالات و مشکلات عمیقی خواهند شد که در نهایت منجر به عدم کارآمدی خواهد شد.

در واقع تمامی این بحران­ها در راستای اثبات عدم کارآمدی اسلام برای اداره­ی جامعه شکل گرفتند و جناح مومن انقلابی که وارثان این انقلاب بودند، این مطلب را به اثبات رساندند که اسلام ناب محمدیصلی­الله­علیه­وآله کارآمدی لازم برای اداره­ی یک جامعه را به نحو احسن دارد و همانطور که عدم کارآیی کمونیست در شوروی سابق اثبات شد و نیز عدم کارآیی لیبرالیست نیز در غرب به وضوح در حال عیان شدن است، باید ما نسخه­ای برای جایگزینی این دو نظام الحادی داشته باشیم. اما بحرانی که می­توان به وضوح پیش بینی کرد که با آن مواجه خواهیم شد، بحران عدم اتحاد و یکپارچگی خواهد بود. همانطور که در دهه اخیر در مسائل گوناگون از جمله انتخابات گذشته ریاست جمهوری و مجلس دیده شد، عدم اتحاد و یک صدایی امت حزب الله موجب شد تا مردمی که همراه این جمع و جامعه بودند، با آن­ها همراهی نکنند و در نهایت تلاش­ها هیچ کدام به ثمر نرسد.

بزرگان انقلاب اسلامی راه حل این بحران را تشکیلات نامگذاری کرده اند. که در یادداشت­های بعدی به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.

«یک کار تشکیلاتی یک کار جمعی خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند، گم کند؛ که این گم کردن عین باز یافتن به نحو درست است. چیزی کم نمی‌شود از آدم، چیزها افزوده می شود. من مثال می‌زنم به آن لیوان آبی که داخل آن یک حبه قند را شما می‌اندازید. این حبه قند یک چیز مشخصی است، به قدر خودش شیرینی دارد. وقتی در (لیوان آب) انداختی، تمام است، یعنی یک دانه از این ذرات ریزی که زیر داندان می‌آمد و صدا می‌کرد و خودش را نشان می‌داد که هان! منم؛ یک دانه از اینها باقی نمی ماند، تمام حل می شود در آب.

در آنجایی که قبل از آن یا بعد از آن، ده حبه قند دیگر هم حل شده. اما به نظر شما از این حبه قند یک ذره اش از بین رفت؟ هیچ چیز از آن از بین نرفته است. این قند یک ذره کم نشد، بلکه یک خورده به آن زیاد شد. زیرا آن مقدار شیرینی که در این قند بود آن ریخته شد با شیرینی های دیگری که در قند های دیگر بود و در تمام اجزای این آب حل شد، سرایت پیدا کرد، چیزی هم از آن کم نشده، اما آن تشخص خودش را از دست داده، آن فردیت خودش را از دست داد؛ یک تشکیلات باید این جور باشد.. شکل کامل یک تشکیلات درست، این جوری است که فرد در جمع، حل بشود. این شکل درست تشکیلات است. البته کاری است در اصل آسان، اصلا انسان این جوری است، اما در تجربه و عمل ما که پنجاه سال در اختناق رضاخانی و محمدرضا خانی گذراندیم و اگر خود ما هم این پنجاه سال را با وجودمان لمس نکردیم، اما فرهنگش برای ما به ارث مانده است. ما بر اثر این تجربه طولانی حکومت مطلقه در ایران، در این پنجاه سال اخیر و البته در قبل از آن در 2500 سال اخیر، محکوم به نوعی فرد گرایی شدیم. البته شرقی ها کلا فرد گرایند، از قدیم تاریخ شرق، یک تاریخ فردگرایی است. هنر شرق، موسیقی شرق، آهنگ شرق، ورزش شرق، آهنگ دسته جمعی آن طرف ها هست، انجا نیست، ورزش دسته جمعی آنجا هست، اینجا ورزشش کشتی است، مثلا آنجا ورزشش والیبال است، فوتبال است مثلا هنرهای گذشته، موسیقی، آن آهنگ دسته جمعی و یک ارکستر مثلا با همه انواع و اقسام و یک آواز برآمده ی از چندین حنجزه یا چندین دست، این در هنر شرق نیست. اینها اگر هست خیلی کمیاب است. هر حال شرقی ها یک نوع فردگرایی در تاریخشان هست. اسلام البته درست، نقطه‌ی مقابل این عمل کرده است. اسلام همه چیز را جمعی دارد، حتی عبادت. می دانید عبادت یعنی شخصی‌ترین کار آدم، کار آدم با خدا که هیچ ارتباط به کارهای معمولی دنیوی و همکاری و تعاون ندارد دیگر، رابطه‌ای ست بین انسان؛ آن عبادت نوع نیایش و تقدیست را می‌گویم، نه مفهوم عام عبادت، همین عبادتی که در ذهن مردم هم بیشتر هست؛ این یک رابطه انسان است با خدا. همین را اسلام می گوید دسته‌جمعی انجام بدهید؛ نماز جماعت، حج و... به هر حال ما از این روح جمعی اسلام دور ماندیم.» (دغدغه‌های فرهنگی، صفحه 145؛ 59/3/2)

این یادداشت ادامه دارد...


نویسنده یادداشت:

سید مرتضی احمدزاده

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام



۲۴
بهمن



منطق سازمانی رشد


حل مسائل انقلاب اسلامی" مأموریتی است که بر عهده ی همه دلسوزان انقلاب است. این مأموریت در گستره ای از انگیزه و اندیشه تا عمل و اثر، دنبال می شود. سازمان های آموزشی و پژوهشی(دانشگاه ها و پژوهشگاه ها) هم به طور مستقیم و غیر مستقیم برای پیاده سازی این هدف(=حل مسائل) ایجاد و تأسیس شده و می شوند.

دانشگاه امام صادق(ع) به عنوان یکی از مراکز برآمده از انقلاب اسلامی، این مسیر و مقصد را دنبال کرده و می کند. از دل این فضا و طلب، مرکز رشد دانشگاه برای تقویت و تجهیز بهتر این جبهه و جریان تأسیس گردید.

این مرکز برای تحقق درست و دقیق تر این مأموریت، از مسأله« رشد انسان طالب حل این مسائل» ورود پیدا کرده است و در دورنمای خود، ارائه الگوی«سازمانی رشد دهنده و شکوفاساز انسان هایی که بتوانند مسائل انقلاب اسلامی را حل کنند»، دنبال می نماید؛ ارائه الگوی«سازمانی سازنده» که به سبب تمرکز بر رشد جمعی و خانوادگی، سازوکارهای ویژه ای را به وجود می آورد؛ سازوکاری که متکفل «رشد جمعی انسانی» است، ماهیتش،«فرهنگی» و روح حاکم بر فرهنگش، «گذشت و ایثار» است.

در رایج ترین و شناخته شده ترین سازوکار در سازمان های امروزی، یعنی در ساختار«بوروکراسی» با تکیه بر قوانین، روابط غیر شخصی، استانداردسازی کار، و در یک کلام تاکید بر «سازمان به مثابه ماشین تولید انبوه» موجب کاهش انعطاف سازمانی در طراحی فرآیندها و پاسخ های محیطی می شود.

پیگیری «حل مسأله انقلاب اسلامی» با تاکید و استفاده از این نوع سازمان ها، از دو جهت اصلی «ناکارآمد» است:

1. سازوکارها اصیل می شوند و نه انسان ها

2.حداقلی کردن افق آرمانی و تقلیل «روحیه‌ی جهادی» و «عمل انقلابی»

در مرکز رشد که اکنون هنوز در ابتدای مسیر مأموریتش قرار دارد، «انسان های مستعد» مأموریت مرکز رشد، جذب می شوند و سپس متناسب با فرآیند رشد، سازوکار آن از «پایین به بالا» طراحی می شود.

در منطق رشد، سازوکارها نه به واسطه‌ی قدرت پست و مقام، بلکه از روی اقناع و همراهی و همدلی به پیش می روند؛ در منطق رشد بایستی همه افراد در ساخت مرکز رشد، رشد یابند.

در منطق رشد افراد فرصتی برای مشارکت در ساخت مرکز رشد و بروز استعدادهای خود می یابند، و یا از تبیینی و دفاعی است که بایستی از عمل و نظر خود ارائه دهند و چنانچه در تبیین و اثبات عمل و نظر خود موفق شوند، موجب رشد دادن دیگری می شوند و چنانچه موفق نشوند و عمل و نظر خود را اصلاح نمایند، خود رشد می یابند.

زمانی شکل گیری سازوکار در مرکز از «پایین به بالا» معنا می یابد که یاران مرکز، هر یک در امری که سازوکاری خاص را ایجاب می کند، استقامت نمایند و عهده دار امری از امور شوند و این یعنی آنکه سازوکاری که در غایت برای «رشد» طراحی می شود، خود،«رشدآفرین» است.

در مرکز رشد سازوکاری طراحی شده است که خود این سازوکار، رشد آفرین است یعنی هر فرد با عهده دار شدن امری از امور مرکز درجه ای از «گذشت و انفاق» را از خود بروز می دهد که به نفع همه یاران مرکز می باشد که این در سازمان مرکز رشد یک نوع پشتیبانی و ستاد برای دیگران است.

در فرآیند رشد نیروی انسانی مرکز رشد دو رویکرد اصلی وجود دارد:

1فرآیند رشد «تدریجی» است.

2فرآیند رشد برای هر فرد «منحصر بفرد» می باشد.

اصول حاکم بر ساخت مرکز رشد عبارتند از:

1مرکز رشد محمل حل مسایل انقلاب اسلامی است؛ فرآیندی از فکر تا اثر را در برمی گیرد.

2رشد و تربیت، استادمحور است.

3 مرکز رشد انسان محور است نه ساختارمحور؛ خانواده محور است نه فردمحور.

4مرکز رشد در خدمت آرمان دانشگاه امام صادق(ع) مبنی بر "دانشگاه اسلامی مرجع" است.

5غایت هر عضو مرکز رشد، فهم منطق رشد و باز تولید آن است به گونه ای که خود رقم زننده ی یک مرکز رشد دیگر باشد.

6مرکز رشد پیش ساخته نیست و سازوکارهای آن با بروکراسی حداقلی، مبتنی بر خرد و اقدام جمعی و مسئولیت پذیری فرد فرد یاران، دایرمدار یک رهبر، شکل می گیرد.

7مرکز رشد مجموعه ای حمایتی برای ادای تکلیف است و نه سکوی پرشی برای فرصت طلبی.

8مرکز رشد مجموعه ای صرفاً علمی-اندیشه ای نیست، بلکه تربیتی-فرهنگی است، با صبغه کرامت اخلاقی، دین باوری، دین مداری و تقید.

🔹اصول هشتگانه ذکر شده- که با تعبیر کلی«منطق رشد» از آن یاد می شود- در حرکت تدریجی ساخت مرکز رشد و با کسب تجربه، آزمون و اصلاح می شود.

🔹منطق رشد همانند «بذری» است که زمان «کشت» آن، زمانی است که نیازی جدید در سازوکارهای مرکز رشد بروز می یابد. «داشت» آن، با همیاری تک تک یاران مرکز رشد است و «برداشت» آن، ظهور «نظامات مرکز رشد» است.

 

🔹آری، سازوکار سازمانی مرکز رشد، نه یک ساختار سازمانی، بلکه «نظام هولوگرافیک» است که همچون آیینه، هر خرده اش حقیقت را همانطور نشان می دهد که کل آیینه نشان می دهد.


نویسنده یادداشت:

جواد آزادی

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

و دانشجوی دکتری مدیریت دولتی(گرایش خط مشی گذاری عمومی)


۲۱
دی


الهام از درون؛ قسمی متمایز در پژوهش


آنچه که به عنوان خروجی یک پژوهش مشاهده می‌شود، معمولا حاصل تلاش‌های یک محقق است. این تلاش‌ها از مرحله‌ی حواس شروع می‌شود. پژوهشگر با دیدن و لمس کردن و بوییدن و ... سوال‌ خود را پیدا می‌کند و با تامل آن را دقیق‌کرده و با مطالعه و تفکر آن را غنی می‌کند و با تامل راه حلی را پیشنهاد داده بر روی آن توجه کرده و یا آن را به بوته‌ی آزمایش گذاشته و اصلاح می‌کند و در نهایت ثمره‌ی همه‌ی این تلاش‌های فکری و ذهنی و عینی و عملی خود را تحت عنوان یک پژوهش بیان می‌کند.


اما در این میان همواره اتفاقی رخ می‌دهد که معمولا پژوهشگر از آن غفلت دارد و آن این است که با انجام تمام تلاش‌های ذهنی و عینی، پژوهشگر سعی می‌کند تا خود را به جواب سوالش نزدیک کند و آن را از درون خودش کشف کند. این کشف که موهبتی الهی است و در مسیر پژوهش به پژوهش‌گر اعطا می‌شود. هیچگاه از بیرون نفس پژوهشگر پیدا نمی‌شود و در پدیده‌های بیرونی نیست و حتی در کتاب‌ها و منابع مطالعاتی او نیز نیست! بلکه ثمره‌ی پژوهش پژوهشگر از درون او می‌روید و البته متاثر از تمام تلاش‌ها و مطالعات و مشاهدات و تاملات او می‌باشد.


بی‌شک تمام اساتید و پژوهشگران که این متن را مطالعه می‌کنند این مطلب را تصدیق می‌کنند که در لحظات گوناگون حین پژوهش فهمی ناگهانی برای ایشان پدید می‌آید. و این مطلب نه تنها در حوزه‌ی پژوهش‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی که در طبیعیات، ریاضیات، فیزیک و شیمی و... نیز این چنین است.


فقط پژوهش‌گر در مسیر پژوهش و با کمک روش تحقیق سعی می‌کند تا فهم خود را محک بزند و آن را اثبات کند! آن‌چه با فهم ناگهانی یک دانشمند به نام ارشمیدس حاصل شد امروزه جزو قوانین پرکاربرد رشته‌های گوناگون فیزیکی است و آن خوابی که دانشمندی به نام .... در مورد حلقه‌های بنزنی دید باعث تحولی در علم شیمی‌آلی شد و آن فکری که به ذهن هر پژوهش‌گری رسید.


واضح است که ضمن تبیین این موضوع قصد بیان این نیست که هر فکری که به هر ذهنی می‌رسد به معنی درست بودن آن فکر است، اما مهم است که هر جواب درستی که از هر پژوهشی بدست می‌آید حاصل تلاش یک پژوهشگر و زاییده‌ی خود اوست و این موهبتی است الهی.


حال نکته اینجاست که این کشف درونی متاثر از تمام اتفاقاتی است که به طور عمدی یا غیر عمدی پژوهشگر انجام می‌دهد. حتی گاهی ممکن است پژوهشگر در مسیر یک پژوهش به طور اتفاقی با کتابی آشنا شود که مسیر پژوهش او را به کلی تغییر دهد. پس یک پژوهشگر مسلمان در توسلات خود به ذوات مقدسه‌ی ائمه‌ علیهم السلام می‌خواهد که او را کمک کنند تا در مسیر پژوهش آن طوری که رضایت خداوند است حرکت کند و آنچه برای رسیدن به یک جواب کامل نیاز دارد در جلوی پای او قرار گیرد.


و در لایه‌ی بعد پیدا کردن آن فهم عمیق و صحیح را عاجزانه از درگاه خداوند علیم و حکیم طلب می‌کند تا نسخه‌ای که به جامعه خود ارائه می‌کند نسخه‌ای مورد رضایت او باشد و او شفا را در آن نسخه قرار دهد.


و در آخر باید گفت که اشک و توسل خاضعانه بر در خانه‌ی اهل بیتعلیهم‌السلام و ادعیه‌ی خاصلانه به درگاه ربوبی بی‌شک یکی از ارکان پژوهش‌های اسلامی است.




نویسنده یادداشت:

سید علی اکبر نگهبان

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام