شذرات

تاملات جمعی از دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) جهت اندیشه ورزی در موضوع اداره کشور به شیوه مدنظر شریعت اسلام

شذرات

تاملات جمعی از دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) جهت اندیشه ورزی در موضوع اداره کشور به شیوه مدنظر شریعت اسلام

به منظور توسعه اندیشه ورزی در موضوعات مدیریتی و بررسی ابعاد آن ناظر به شریعت اسلامی و توسعه الگوهای مدیریت اسلامی، یادداشت ها و تاملات برخی از دانش آموختگان دانشگاه امام صادق(ع) در این قالب ارائه می گردد.

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عدم اتحاد» ثبت شده است

۲۹
بهمن

تشکیلات؛ حلقه مفقوده انقلاب اسلامی


شاید بتوان بعد از گذشت سی و هفت سال از پیروزی انقلاب اسلامی، فراز و نشیب های گوناگونی را برای آن شمرد. این فراز و نشیب ها شامل حملات و هجمه­هایی بود که از سوی دشمنان انقلاب اسلامی به این جامعه و کشور می­شد و این جامعه باید در مقابل آن مقابله می­کرد و بر آن ها پیروز می‌شد. از جمله­ی آن‌ها می توان به حمله­ی نظامی اشاره کرد که منجر به هشت سال دفاع مقدس و در نهایت تقویت بنیه­ی دفاعی کشور شد، به طوری که برای تمامی جهانیان پرواضح است که هیچ کشوری به خود جرات فکر کردن به حمله نظامی به جمهوری اسلامی را نخواهد داد.

بحران دومی که انقلاب اسلامی با آن مواجه شد، نبود بصیرت و آگاهی بود. به نحوی که اندیشه­های لیبرال و غربی به راحتی خود را با انقلاب اسلامی و اندیشه آن مخلوط می­کردند و تولید اندیشه­های التقاطی­ می­کردند که این اندیشه­ها مردم را فریب می­داد و شناخت حق از باطل را دشوار می­کرد. که در نهایت منجر به غالب شدن تفکر دولت سازندگی با مشخصه­های خود و یا تفکر دولت اصلاحات با اندیشه­های خود شد. این بحران با معرفی اندیشه­های غربی و مبنای اومانیستی و الحادی آن و همچنین ترویج اندیشه­های انقلاب اسلامی، به خصوص ترویج اندیشه شهید مطهری، علامه طباطبایی و سایر اندیشمندان انقلاب اسلامی که توانسته­بودند اندیشه­ی اسلام ناب محمدیصلی­الله­علیه­وآله را در ساحات اجتماع وارد کنند و بسیاری از مسائل اجتماعی مثل نقش زن در جامعه، آزادی و حد و حدود آن و ... را حل کنند و در نهایت جمعی از نخبگان جامعه با ترویج اندیشه این بزرگان، جامعه را به حدی از بصیرت و اندیشه رساندند که اکنون کمتر کسی در بین جوانان حق جو و حق طلب پیدا می­شود که شبهات اندیشه­ای به انقلاب اسلامی وارد کند. از جمله اقدامات لازم برای این مهم می­توان از دوره­های طرح ولایت و غرب شناسی و والعصر و اندیشه­مطهر و ... نام برد.

بحران سومی که می­توان از آن به عنوان بحران انقلاب اسلامی نام برد و هم اکنون نیز انقلاب اسلامی تا حدی با آن گریبان گیر است، بحران کادرسازی و نبود نیروی انسانی متعهد و کارآمد بود. این بحران پس از روی کارآمدن دولت نهم و دهم که خود را همراه با اندیشه­ی انقلاب اسلامی معرفی می­کرد و دست خود را برای کمک تمامی یاران انقلاب اسلامی دراز کرد، شکل گرفت. آن موقع که پس از گذشت هشت سال از این دولت، بسیاری از مشکلات اداره­ی جامعه کماکان باقی بود و نیروهای انقلابی به دلایل مختلف توان حل این مسائل را نداشتند. این بحران هم­اکنون نیز جامعه را با خود درگیر کرده است، اما با گذشت حدود 12 سال از شروع دولت نهم، مجموعه­های مختلف انقلابی، خود را موظف به حل این بحران دانسته­اند و البته جناح مومن انقلابی نیز، به وضوح این بحران را درک کرده­اند و دیگر بهانه­ای برای امکان ظهور و بروز نداشتن ندارند و همگی نیک می­دانیم که اداره جامعه، دارای پیچیدگی­ها و سختی­های خاصی است، که افراد زبده و کارکرده­ای را می­طلبد که بتوانند این جامعه را اداره کنند. به گفته­ی بسیاری از بزرگان و شواهد موجود می­توان ادعا کرد که این بحران تا حد زیادی حل شده­است. یعنی انقلاب اسلامی هم اکنون دارای نیروی انسانی متعهد و کارآمدی است که می­توانند انقلاب اسلامی را به سمت اهداف آن هدایت کنند. اما می­توان به وضوح پیش­بینی کرد که اگر بار دیگر جناح مومن انقلابی، بر اداره­ی جامعه مسلط شوند، دچار اشکالات و مشکلات عمیقی خواهند شد که در نهایت منجر به عدم کارآمدی خواهد شد.

در واقع تمامی این بحران­ها در راستای اثبات عدم کارآمدی اسلام برای اداره­ی جامعه شکل گرفتند و جناح مومن انقلابی که وارثان این انقلاب بودند، این مطلب را به اثبات رساندند که اسلام ناب محمدیصلی­الله­علیه­وآله کارآمدی لازم برای اداره­ی یک جامعه را به نحو احسن دارد و همانطور که عدم کارآیی کمونیست در شوروی سابق اثبات شد و نیز عدم کارآیی لیبرالیست نیز در غرب به وضوح در حال عیان شدن است، باید ما نسخه­ای برای جایگزینی این دو نظام الحادی داشته باشیم. اما بحرانی که می­توان به وضوح پیش بینی کرد که با آن مواجه خواهیم شد، بحران عدم اتحاد و یکپارچگی خواهد بود. همانطور که در دهه اخیر در مسائل گوناگون از جمله انتخابات گذشته ریاست جمهوری و مجلس دیده شد، عدم اتحاد و یک صدایی امت حزب الله موجب شد تا مردمی که همراه این جمع و جامعه بودند، با آن­ها همراهی نکنند و در نهایت تلاش­ها هیچ کدام به ثمر نرسد.

بزرگان انقلاب اسلامی راه حل این بحران را تشکیلات نامگذاری کرده اند. که در یادداشت­های بعدی به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.

«یک کار تشکیلاتی یک کار جمعی خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند، گم کند؛ که این گم کردن عین باز یافتن به نحو درست است. چیزی کم نمی‌شود از آدم، چیزها افزوده می شود. من مثال می‌زنم به آن لیوان آبی که داخل آن یک حبه قند را شما می‌اندازید. این حبه قند یک چیز مشخصی است، به قدر خودش شیرینی دارد. وقتی در (لیوان آب) انداختی، تمام است، یعنی یک دانه از این ذرات ریزی که زیر داندان می‌آمد و صدا می‌کرد و خودش را نشان می‌داد که هان! منم؛ یک دانه از اینها باقی نمی ماند، تمام حل می شود در آب.

در آنجایی که قبل از آن یا بعد از آن، ده حبه قند دیگر هم حل شده. اما به نظر شما از این حبه قند یک ذره اش از بین رفت؟ هیچ چیز از آن از بین نرفته است. این قند یک ذره کم نشد، بلکه یک خورده به آن زیاد شد. زیرا آن مقدار شیرینی که در این قند بود آن ریخته شد با شیرینی های دیگری که در قند های دیگر بود و در تمام اجزای این آب حل شد، سرایت پیدا کرد، چیزی هم از آن کم نشده، اما آن تشخص خودش را از دست داده، آن فردیت خودش را از دست داد؛ یک تشکیلات باید این جور باشد.. شکل کامل یک تشکیلات درست، این جوری است که فرد در جمع، حل بشود. این شکل درست تشکیلات است. البته کاری است در اصل آسان، اصلا انسان این جوری است، اما در تجربه و عمل ما که پنجاه سال در اختناق رضاخانی و محمدرضا خانی گذراندیم و اگر خود ما هم این پنجاه سال را با وجودمان لمس نکردیم، اما فرهنگش برای ما به ارث مانده است. ما بر اثر این تجربه طولانی حکومت مطلقه در ایران، در این پنجاه سال اخیر و البته در قبل از آن در 2500 سال اخیر، محکوم به نوعی فرد گرایی شدیم. البته شرقی ها کلا فرد گرایند، از قدیم تاریخ شرق، یک تاریخ فردگرایی است. هنر شرق، موسیقی شرق، آهنگ شرق، ورزش شرق، آهنگ دسته جمعی آن طرف ها هست، انجا نیست، ورزش دسته جمعی آنجا هست، اینجا ورزشش کشتی است، مثلا آنجا ورزشش والیبال است، فوتبال است مثلا هنرهای گذشته، موسیقی، آن آهنگ دسته جمعی و یک ارکستر مثلا با همه انواع و اقسام و یک آواز برآمده ی از چندین حنجزه یا چندین دست، این در هنر شرق نیست. اینها اگر هست خیلی کمیاب است. هر حال شرقی ها یک نوع فردگرایی در تاریخشان هست. اسلام البته درست، نقطه‌ی مقابل این عمل کرده است. اسلام همه چیز را جمعی دارد، حتی عبادت. می دانید عبادت یعنی شخصی‌ترین کار آدم، کار آدم با خدا که هیچ ارتباط به کارهای معمولی دنیوی و همکاری و تعاون ندارد دیگر، رابطه‌ای ست بین انسان؛ آن عبادت نوع نیایش و تقدیست را می‌گویم، نه مفهوم عام عبادت، همین عبادتی که در ذهن مردم هم بیشتر هست؛ این یک رابطه انسان است با خدا. همین را اسلام می گوید دسته‌جمعی انجام بدهید؛ نماز جماعت، حج و... به هر حال ما از این روح جمعی اسلام دور ماندیم.» (دغدغه‌های فرهنگی، صفحه 145؛ 59/3/2)

این یادداشت ادامه دارد...


نویسنده یادداشت:

سید مرتضی احمدزاده

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام