شذرات

تاملات جمعی از دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) جهت اندیشه ورزی در موضوع اداره کشور به شیوه مدنظر شریعت اسلام

شذرات

تاملات جمعی از دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) جهت اندیشه ورزی در موضوع اداره کشور به شیوه مدنظر شریعت اسلام

به منظور توسعه اندیشه ورزی در موضوعات مدیریتی و بررسی ابعاد آن ناظر به شریعت اسلامی و توسعه الگوهای مدیریت اسلامی، یادداشت ها و تاملات برخی از دانش آموختگان دانشگاه امام صادق(ع) در این قالب ارائه می گردد.

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاستگذاری عمومی» ثبت شده است

۱۶
فروردين

آیا اسلام در مورد نحوه اجرا و تحقق خط مشی نیز نظر دارد؟

اسلام هم در «تدوین خط مشی» نظر دارد و چارچوب آن را مشخص می کند و هم در «استقرار و تحقق خط مشی»؛ و آن قسمتی از اسلام که باید برای بسط «تحقق» خط مشی در پی آن باشیم. «فقه» و احکام شرعی اسلام است.

            توضیح آنکه علمای اسلامی در تبیین مراتب عقل، خیال و عمل فرد انسان و مراتب علم، فرهنگ و تمدن در جامعه ی اسلامی علوم سه گانه، فلسفه و حکمت، اخلاق و فقه را تطبیق داده اند. و حدیث مشهور العلم ثلاثه را مبنایی بر این تقسیم قرار داده اند.

««إنّما العلم ثلاثة: آیة محکمة، أو فریضة عادلة، أو سنة قائمة وما خلا هنّ فهو فضل.» تفسیر، حکمت و کلام، آیه محکمه است. فقه، سنت قائمه است. اخلاق و حقوق، فریضه عادله است.» (جوادی آملی, بایسته های نشریات حوزوی, بدون تاریخ)

پس بنا بر این «تحقق خط مشی» را بیش از همه باید در فقه و مخصوصا نحوه پیاده سازی احکام شرعی در جامعه جستجو کرد. و لابته ناگفته مبرهن است که این فقه و شریعت والای اسلامی ریشه های عمیقی در اخلاق و فلسفه اسلامی دارد.

پس چه خوب است که قبل از پرداختن به احکام اجتماعی که به «خط مشی گذاری عمومی» نزدیک ترند، یک بار اعمال فردی انسان را بر اساس فقه امامیه مرور کنیم، زیرا که فقه فردی در شریعت حقه اثنی عشری پشتوانه ی 1400 ساله کار متقن علمی را با خود همراه دارد، و نمی توان آن را در نظر نگرفت.

 باید گفت همان گونه که اعمال فردی با توجه به ایمان قلبی متفاوت و متکثر می باشند، عبادات در اسلام نیز دایره وسیعی دارد که شامل حوزه های مخلتف «عملی» انسان می شود ،مانند:

  • فعل مانند نماز، تا ترک فعل مانند روزه،

  • عبادات سیاسی و اجتماعی مانند نماز جمعه و عبادات فردی و مخفیانه مثل نافله شب

  • نفس حضور در مکان، مانند حضور در مسجد، یا حضور در زمان خاصی مثل حضور در عرفات، در ذی الحجه

  • مسافرت و زیارت امام و حج و ...

  • رسیدیگی به اطرافیان: صله رحم، همسایگان، دوستان، فقرا و ایتام ...

  • حفظ جامعه اسلامی و احیانا فراهم سازی شرایط اجتماعی برای ایجاد نظام اجتماعی: جهاد و هجرت

  • کار و سازندگی جامعه اسلامی

  • علم آموزی مطالعه و افزایش بصیرت نسبت به دین

  • تفکر در آیات کتاب تکوین و کتاب تدوین

  • و ...

که برخی از این موارد مستقیما از طریق خداوند متعال مشخص و مبرهن شده است، و برخی را خود مکلف با توجه به شرایط مکانی و زمانی خود باید تشخیص دهد و به آن عمل کند .

البته از دایره عبادات که خارج شویم، اوامر و نواهی اسلامی دایره وسیع دیگری به نام معاملات را نیز در بر می گرد.

و البته تنها کار «احکام شرعی» و «فقه» در دستورات و اوامر و نواهی خلاصه نمی شود، بلکه بسیاری از برساخت های اجتماعی که نقش ویژه ای در «نظام سازی»های اجتماعی دارند را نیز شامل میشود، مانند:

  • محرم، نامحرم

  • امام، مامون

  • اخوت، اخوت (بین مومنان)

  • طهارت، نجاست

  • مقلد، مجتهد

  • مجاهد، قاعد

  • ارتقاء یا اعطاء منزلت اجتماعی به برخی مفاهیم که مصادیق مهمی دارند: «معلم، زن، کارگر، و ... »

  • مذمت و تقبیح برخی مفاهیم : «تن پروری، بیکاری، و ...»

  • و ...

احکام شرعی فرد مکلف در فقه امامیه به صورت های مختلف تقسیم و طبقه بندی شده اند، که می توان کلیات آن ها را در فهرست زیر مشاهده کرد:


 

  • احکام شرعی

    • به لحاظ تعلق حکم به فعل مکلف

      • تکلیفی: مستقیم

      • وضعی: غیر مستقیم

    • ثبوت حکم برای یک عمل

      • واقعی اولی

      • ثانوی

    • قطعیت دلیلی

      • ظاهری

      • واقعی

    • درجه ی اهمیت

      • مولوی

      • ارشادی

    • پیشینه در بنای عقلا و عرب

      • امضایی

      • تاسیسی

شبیه همین تنوع هم در خط مشی های عمومی و «اجرای» آن ها وجود دارد، و می بینیم نحوه «اجرای» خط مشی های مختلف در اسلام با یکدیگر متفاوت است. به نظر می رسد که بهترین راه برای کشف انواع راه های «تحقق» خط مشی بر اساس اسلام مطالعات عمیق در سیره انسان 250 ساله معصومین علیهم السلام باشد. مخصوصا در حکومت نبوی (ص) و علوی (ع). البته با توجه به مبارزه دائمی ائمه هدی علیهم السلام در جهت برپایی حکومت اسلامی، شناخت خط مشی های ایشان در دوران مبارزه و چگونگی تحقق آن ها، از آزاد کردن برده تا جلسه درس و ایجاد تشکیلات پنهان و .. نیز می تواند راهگشا باشد. (برگرفته از: انسان 250 ساله)

پر واضح است که از غنی ترین و در دسترس ترین سیره های موجود سیره زندگی حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است که مخصوصا دوران ده ساله حاکمیت ایشان بر امت اسلامی می تواند بسیار راهگشا باشد.

ایشان در دوران با برکت عمر شریف خود در مدینه انواع مختلفی از خط مشی های اداره نهال تازه تاسیس امت اسلامی را تدون و اجرا فرمودند که تا ابد می تواند برای همه ی جوامع درس آموز باشد. خط مشی های سیاسی، نظامی، عمرانی، اقتصادی، فرهنگی، و ... که بحمدالله همه به دقت و جزییات ضبط و ثبت شده است، علاوه بر آنکه همزمانی آن ها با نزول تدریجی قرآن کریم و مناسبت ها و شان نزول ها، استفاده ی ما را هم از قرآن و هم از سیره دو چندان می کند.

البته کار در این عرصه بسیار سخت است، در بسیاری از موارد به نظر می رسد نیازمند اصول فقهی اجتماعی باشیم، بسیاری از اهم و مهم های اجتماعی و سیاسی هنوز درک نمی شوند، جایگاه مصلحت در تصمیم گیری های اجتماعی هنوز مشخص نشده است، جایگاه مردم و نقش مردم در تدوین، یا تحمیل خط مشی ها و چگونگی اجرای آن معلوم نیست و ... .

ولی برای خالی نبودن عریضه فقط و فقط سه مثال ساده در تفاوت نوع «اجرای» خط مشی ها در صدر اسلام را از نظر می گذرانیم وتنها مطلبی که با این مثال های کلی اثبات میشود این است که «اسلام در مورد نحوه اجرای خط مشی های عمومی نظر دارد» اما چرایی آن ها نیاز به تحلیل های عمیق و کار اجتهادی مفصل دارد:

 

  • خط مشی 1: نحوه اجرای حکم «حرمت زنده به گور کردن دختران»

این واقعا وحشت آور است که انسان ، آنقدر عاطفه خود را زیر پا بگذارد که به کشتن انسان آن هم در زشتترین صورتش افتخار و مباهات نماید، انسانی که پاره تن خود او است انسانی که بی دفاع و ضعیف است ، او را با دست خویش زنده زنده به خاک بسپارد. این یک امر ساده نیست که انسان هر چند نیمه وحشی دست به چنین چنایت وحشتناکی بزند، قطعا دارای ریشه های اجتماعی و روانی و اقتصادی بوده است .

مورخان می گویند: شروع این عمل زشت در جاهلیت از آنجا بود که جنگی میان دو گروه در آن زمان اتفاق افتاد، گروه فاتح ، دختران و زنان گروه مغلوب را اسیر کردند، پس از مدتی که صلح بر قرار شد، خواستند اسیران جنگی را به قبیله خود بازگردانند، ولی بعضی از آن دختران اسیر با مردانی از گروه غالب ازدواج کرده بودند، آنها ترجیح دادند که در میان دشمن بمانند و هرگز به قبیله خود بازنگردند، این امر، بر پدران آن دخترها سخت گران آمد و مایه شماتت و سرزنش آنها گردید، تا آنجا که بعضی سوگند یاد کردند که هرگاه در آینده دختری نصیبشان شود او را با دست خود نابود کنند تا بدست دشمن نیفتند!.

ملاحظه می شود که وحشتناکترین جنایات زیر پوشش دروغین دفاع از ناموس و حفظ شرافت و حیثیت خانواده انجام می گرفت، و عاقبت این بدعت زشت و ننگین مورد استقبال گروهی واقع شد، و مساءله وئاد (زنده بگور کردن دختران) یکی از رسوم جاهلیت شد و همانست که قرآن شدیدا آنرا محکوم ساخته و می گوید و اذا الموؤده سئلت بای ذنب قتلت: در قیامت در باره دختران زنده بگور شده سؤال می شود که به چه گناهی آنها کشته شدند؟ (تکویر - 9).

... این امر تا آنجا رسید که به گفته بعضی از مفسران ، به محض اینکه حالت وضع حمل به زن دست می داد شوهر، از خانه متواری می گشت ، مبادا دختری برای او بیاورد و او در خانه باشد! سپس اگر به او خبر می دادند، مولود پسر است ، با خوشحالی و هیجان وصف ناپذیری به خانه باز می گشت ، اما وای اگر به او خبر می دادند که نوزاد دختر است آتش خشم و اندوه جان او را در بر می گرفت. داستان وئاد پر از حوادث بسیار دردناک و چندش آور است ....

تحقیر و در هم شکستن شخصیت زن ، تنها در میان عرب جاهلی نبود، بلکه در میان اقوام دیگر و حتی شاید متمدن ترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتی ناچیز داشت، و اغلب با او به صورت یک کالا و نه یک انسان رفتار می شد، ولی مسلما عرب جاهلی این تحقیر را در اشکال زننده تر و وحشتناک تری انجام می داد. تا آنجا که اصلا نسب را به مرد مربوط می دانست و مادر را تنها ظرفی برای نگاهداری و پرورش جنین، محسوب می کرد! (مکارم شیرازی, 1380, ص. ج11، 271-274)

قابل توجه این که: قرآن مجید به قدرى این مسأله را زشت و منفور شمرده، و با آن برخورد قاطع کرده است که: حتى رسیدگى به این موضوع را مقدم بر مسأله نشر نامه هاى اعمال در قیامت و دادخواهى در مسائل دیگر مى شمرد، و این نهایت اهتمام اسلام را به خون انسان ها و مخصوصاً انسان هاى بى گناه، همچنین ارزش جنس زن را از دیدگاه اسلام نشان مى دهد. (مکارم شیرازی, 1380, ص. ج 26، ص 179)

این را نیز می دانیم که آنها برای زن حقی در ارث قائل نبودند و برای تعدد زوجات حد و مرزی قائل نمی شدند، به سادگی خوردن آب، ازدواج می کردند و به آسانی آنها را طلاق می دادند. ولی اسلام ظهور کرد و با این خرافه در ابعاد مختلف سرسختانه جنگید، مخصوصا تولد دختر را که ننگ می دانستند در احادیث اسلامی به عنوان گشوده شدن ناودانی از رحمت خدا به خانواده معرفی کرد. (مکارم شیرازی, 1380, ص. ج11، 274)

  • خط مشی 2: نحوه اجرای حکم «حرمت مشروبات الکلی»

«در شبه جزیره عربستان، مى‌خوارگى به صورت بلاى عمومى و یک بیمارى واگیر درآمده بود که مبارزه قطعى و اصولى با آن نیاز به زمانى طولانى داشت. امکانات محیط و شرایط و احوال عموم عرب نیز اجازه نمى‌داد که پیامبر خدا، بدون مقدمه آن را تحریم کند، بلکه ناچار بود بسان یک طبیب، به تدریج مزاج جامعه را آماده سازد تا مبارزه قطعى و نهایى صورت پذیرد. از این نظر آیه‌هاى چهارگانه‌اى که در خصوص ابراز انزجار از شراب نازل شده است یکنواخت نیست، بلکه از مرحله ابتدایى شروع شده تا آنجا که به صورت قطعى تحریم آن را اعلام کرده است.

... شرط اساسى مبارزه با کردار ناشایست، در مرحلۀ نخست بیدار کردن افکار و توجه دادن جامعه به مضارّ و مفاسد آن است؛ تا آمادگى روحى و انگیزه باطنى در جامعه نباشد، مبارزه اصولى با یک عمل ناپسند به طورى که خود مردم ضامن اجراى آن باشند امکان‌پذیر نیست.

از این نظر، قرآن در نخستین بار، در اجتماعى که مى‌خوارگى جزء زندگى آن‌ها بود، ساختن شراب از خرما و انگور را با رزق حسن(روزى نیکو) مخالف دانسته و از این طریق هشدارى به افکار خفته داده است. چنان که مى‌فرماید: ((وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا ۗ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ))[1] شما اى مردم!از خرما و انگور هم مایه مست‌کننده و هم رزق نیکو به دست مى‌آورید. قرآن، براى نخستین بار گوشزد کرد که ساختن شراب از آن‌ها، ارتزاق نیکو نیست، بلکه«ارتزاق حسن»آن است که آن‌ها را به همان صورت انگور و خرما مصرف کنید.

این آیه؛ تکانى به افکار داد و مزاج آلوده را آماده کرد که پیامبر بتواند پس از آن، لحن خود را شدیدتر کند و با آیۀ دیگر اعلام کند که نفع جزئى(مادى)شراب و قمار در برابر آن همه مضارّ ناچیز است و این مطلب را با آیۀ زیر چنین بیان فرمود: ((یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ ۖ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ))[2] از حکم شراب و قمار از تو سؤال مى‌کنند،در پاسخ آنان بگو که اگر چه در قمار و شراب استفادۀ جزئى مادى است،ضرر و گناه آن‌ها بیشتر است.

بدون شک،مقایسه سود و زیان از طریق برترى زیان بر سود، تنها براى مردم متفکر و آگاه، در ایجاد انزجار کافى است، ولى توده مردم تا نهى صریح نباشد با این شیوه از بیان، از ارتکاب عمل ناشایست خوددارى نمى‌کنند.

حتى«عبد الرحمن عوف»با اینکه آیۀ فوق نازل شده بود، ضیافتى ترتیب داد و شرابى سر سفره حاضر کرد حاضران پس از نوشیدن شراب به نماز ایستادند. یکى از آن‌ها آیه را در نماز غلط خواند به طورى که معنا را دگرگون ساخت و به جاى ((لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ))[3] یعنى اى مشرکان من بت‌هاى شما را نمى‌پرستم،چنین خواند: «أعبد ما تعبدون»که مفاد آن،ضد آیه یاد شده است.

این جریان‌ها مزاج‌ها را آماده کرد تا شرایط و اوضاع اجازه دهد که شراب لااقل در شرایط و حالات خاصّى تحریم شود. از این‌رو، صریحا اعلام شد که هیچ فرد مسلمانان حق ندارد که با حالت مستى نماز بگزارد و این تشریع الهى با این آیه اعلام شد: ((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَىٰ حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ))[4]در حال مستى نماز نخوانید تا بدانید چه مى‌گویید.

تأثیر این آیه به حدى بود که گروهى، براى همیشه مى‌خوارگى را ترک گفتند و منطقشان این بود که چیزى که به نماز زیان مى‌رساند، باید مطلقا از برنامه زندگى حذف شود.

ولى گروه دیگر هم چنان دست از کردار خود برنداشته بودند، حتى یک نفر از «انصار» با توجه به آیه یاد شده، در ضیافتى که ترتیب داده بود، میهمانان پس از صرف شراب، به جان هم افتاده و سر و دست هم دیگر را شکستند، سپس شکایت حضور رسول خدا آوردند. خلیفه دوم که تا آن روز شراب مى‌خورد، به گمان اینکه آیات گذشته براى تحریم قطعى شراب کافى نیست، دست به دعا برداشت و گفت: اللّهمّ بیّن لنا بیانا شافیا فى الخمر؛ بار الها بیان صریح و قانع‌کننده‌اى براى ما نازل فرما.

ناگفته پیداست که اینگونه پیشامدهاى ناگوار، محیط را آمادۀ پذیرش قطعى تحریم شراب ساخت. از این رو،حکم صریح و نهایى حرمت شراب چنین نازل شد: ((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ))[5] اى افراد با ایمان! شراب و قمار و بتان و«ازلام»(یک نوع بخت‌آزمایى بود) پلید و نجس‌اند، از آن‌ها اجتناب ورزید شاید رستگار شوید. » (سبحانی, 1385, ص. 291-294)


 

  • خط مشی 3: الغای تدریجی برده داری

«آنچه که مسلم است اسلام در بدو امر نظام برده داری را که ریشه های عمیقی در فرهنگ ملل عرب و غیر عرب آن روز داشت به رسمیت شناخت. از این رو مورد اعتراض برخی افراد ناآگاه یا مغرض قرار گرفت. (هاشمی, 1389)

«اشکال اصلی این است که چرا اسلام بردگی را به یک باره ملغا نساخت، بلکه در گام اول برای آن احکامی وضع و تشریع نمود؟

در پاسخ می گوییم: اسلام در همان قدم اول می خواست فرهنگ بردگی را از میان بردارد و بردگان را انسان های با کرامت تلقی نماید، چرا که اگر غیر از این بود برنامه وسیعی برای آزاد کردن تدریجی آنان تنظیم نمی کرد. پذیرش موقّت بردگی نه تنها بر خلاف مصلحت زمان نبوده است، بلکه الغای آن بدون فرهنگ سازی، لطمه بزرگی به بازار کسب و تجارت و حتی خود بردگان وارد می آورد و باعث ایجاد نگرانی عمومی و بحران اجتماعی و اقتصادی و بالمآل، موجب کندی و تعویق پیشرفت اسلام می شد.

... در ملغا ساختن ناگهانی نظام برده داری، یکی از مهم ترین سرمایه های تاجران و کاسبان از میان می رفت. به همین دلیل هیچ کس حاضر نبود اسلام را به قیمت نابودی سرمایه مالی اش بپذیرد و نظام برده داری هم به زودی از بین نمی رفت. وانگهی، اسلام و هر نظام مکتبی، در گام اول باید بسترسازی کند و مردم را از نظر فکری و فرهنگی برای انقلاب و تغییر فکری آماده نماید و در این صورت است که می تواند فرهنگ برده داری را دگرگون سازد.» (تبلیغات, 1385)

«از آیات قرآن به دست می آید اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده است. با اندکی تامل می توان دریافت راهکارهای اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن این فرهنگ غلط بوده است.

اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد. ابتدا برای اساس این مساله فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در منظومه فکری اسلام در حقیقت انسانی افراد، تفاوتی وجود ندارد. تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند. این مساله یکی از مهم ترین معضلات در مبنای فکری برده داری بود که البته طرح همین مساله بیش از هر چیز برای کفار و مشرکان قریش ناگوار بود.

در گام بعدی اسلام تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد. در این مسیر مساله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند تقسیم کرد؛ مشخص است که مساله ضروری در این میان مانع آفرینی در مسیر شکل گیری و توسعه این پدیده، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزه بردگی است که اسلام با ترفندی این مسیر را بسیار محدود نمود.

برای توضیح این مساله مهم باید گفت: در عصر بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. وجود هر یک از این راه ها به بردگی رسمیت می بخشید و قانونی به حساب می آمد. آن راه ها بدین قرار بود:

ردیف

راه های بردگی قبل از اسلام

ردیف

راه های بردگی قبل از اسلام

1

اسارت در جنگ

7

فقری که به موجب آن خودفروشی کند

2

خواست حاکم و سرپرست

8

فروش فرزند

3

تبعیت طفل از مادر کنیزش

9

فروش همسر

4

فرار از لشکر و امتناع از جنگ

10

آدم ربایی

5

فرار از کشور و پناهندگی

11

باخت در قمار

6

ارتکاب برخی جرایم

 

 

اسلام همه این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود. تنها اوّلی را با شرایطی پذیرفت. آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ، گرفتن برده الزامی نبود، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:

  •  از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند؛

  •  با اسیران مسلمان مبادله شوند؛

  •  با انجام اموری نظیر آموختن خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند ؛

در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند. بسیاری همین امر را نشانه تایید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند، در حالی که به نظر می رسد. این قضاوت منصفانه و دقیق نیست. ... هر چند این نوع برده ها در نهایت ندرت بودند، زیرا چنان که ذکر شد، بسیاری از این افراد با دادن فدیه یا با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست می آوردند. در نتیجه اکثر بردگان و کنیزان جامعه، گروه اول یعنی برده زادگان و کسانی بودند که توسط دلالان و تجار برده از مناطق آفریقایی و مانند آن اسیر می شدند و در مناطق مختلف دنیا به فروش می رسیدند.

اما در خصوص این قشر وسیع بردگان که غیر از اسرای میدان های نبرد بودند، باید دید چرا اسلام این نوع برده داری را از ابتدا لغو ننمود و اجازه داد، سال های سال این جریان باقی بماند؟

برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است:

۱. چنان که در ابتدا اشاره شد اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است. نمی توان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد. چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال می شد، هیچ ضمانت عملی بر دوام آن ها وجود نداشت. چه بسا طرح این قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه، به اصل ایمان و اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد می ساخت. این نوع برخورد هدفمند، مختص برده داری نبود، بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد.

۲. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند. گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی. حداقل اثر سوء آزاد کردن این جمعیت انبوه، مختل کردن امنیت جامعه بود. بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر حکیمانه، بلکه غیر ممکن است؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.

تاریخ بعدها روش صحیح مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را تایید کرد. خط بطلان بر مبارزه سریع و بی برنامه در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگ ها کشید؛ در تاریخ معاصر آمده که رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره برده داری را لغو و ممنوع اعلام کرد، ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند، از صاحبان خود به التماس می خواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!

۳. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و نیروی نظامی نیرومندی برای مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند؛ اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن اعتقادی نداشتند. این شیوه، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت. از جمله:


الف) مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک به آنان بود.
ب) بردگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار پیش مشرکان باز می گشتند. آنان دوباره، از اینان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند ،اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد» (سوال, 1392)

اما راهکار اسلام برای ریشه کن ساختن برده داری: (برگرفته از: (هاشمی, 1389))

در نهایت...

به طور کلی می توان گفت نکات فوق توضیحی بر گزاره هفتم از گزاره های ذیل است، که پیش فرض آن را 6 گزاره قبلی تشکیل می دهند:

  1. عمل انسان تجلی ایمان اوست و ایمان او نتیجه اعمال او

  2. رابطه فوق با ظرایفی قابل تطبیق بر جامعه نیز می باشد و تمدن اسلامی تجلی ولایت پذیری و مقام ولایت تجلی اعمال اجتماعی مردم است. (سطحی از ولایت که تحقق خارجی میابد)

  3. مسئله اصلی جهان امروز «فقدان نظام اجتماعی است» و اسلام ، فراتر از مکاتب دیگر (لیبرال دموکراسی و کمونیسم) برای این مسئله راه حل دارد

  4. تنها راه درست مسئله فوق «اسلام» است و دین حقه ی که اسلام بزرگترین وظیفه اش تحقق کلمة الله در زمین است اساسا محال است که در خصوص چنین مسئله مهمی ساکت باشد

  5. همه مفاهیم دین اسلام چنین ظرفیت عظیمی دارند و کاملا منطبق با هدف دین هستند، یعنی امتزاجی از معرفت و عاطفه هستند و کار را برای عمل هموار می کنند

  6. با توجه به مبانی گفته شده اسلام عزیز حتما برای «تحقق» خط مشی پیشنهادهای جدی دارد...

  7. «تحقق» خط مشی را باید در فقه اجتماعی جستجو کرد البته با نگاه و زاویه دید اداره حکومت اسلامی که این امر مستلزم اجتهادی جدید در حوزه کتاب سنت و به ویژه تمرکز جدی بر سیره اهل بیت علیهم السلام می باشد.



[1] سوره مبارکه نحل، آیه شریفه 67

[2] سوره مبارکه بقره آیه شریفه 219

[3] سوره مبارکه کافرون آیه شریفه 2

[4] سوره مبارکه نساء آیه شریفه 43

[5] سوره مبارکه مائده آیه شریفه 90



نویسنده یادداشت:

سید مهدی سیدطباطبایی

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

و دانشجوی دکتری مدیریت دولتی(گرایش خط مشی گذاری عمومی)