شذرات

تاملات جمعی از دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) جهت اندیشه ورزی در موضوع اداره کشور به شیوه مدنظر شریعت اسلام

شذرات

تاملات جمعی از دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق(ع) جهت اندیشه ورزی در موضوع اداره کشور به شیوه مدنظر شریعت اسلام

به منظور توسعه اندیشه ورزی در موضوعات مدیریتی و بررسی ابعاد آن ناظر به شریعت اسلامی و توسعه الگوهای مدیریت اسلامی، یادداشت ها و تاملات برخی از دانش آموختگان دانشگاه امام صادق(ع) در این قالب ارائه می گردد.

آخرین نظرات

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۱
اسفند

مسئله محوری تا کجا راه گشا خواهد بود؟ 

نکته اول: پرداختن به مسئله‌محوری، که به عنوان هسته محوری مطالعه فرایند خط مشی می‌باشد، می‌تواند به عنوان مطالعه چگونگی ساخت خط مشی عمومی تصور شود و با توجه به این مسائل که منشاء خط مشی‌های دولتی هستند، پرداختن به این موضوع به عنوان محور تصمیمات و خط مشی های حکومت اسلامی برای تحقق تمدن نوین اسلامی در روند شکلگیری جامعه اسلامی موثر خواهد بود.

مسئله محوری آن چنان چالش برانگیز است که سوالات و معماهایی بزرگی را با خود به همراه دارد از این که مسئله چیست؟ و تفاوت آن با مشکل چیست؟ مشکل چگونه باید به مسئله تبدیل شود؟ وزن هر مسئله چه قدر است؟ کدام مسائل اولویت دارند؟ مبنای اولویت بندی چیست؟ آیا این مسئله، به طور مبنایی مسئله ما می‌باشد؟ از این دسته مسائل که به ذات مسئله محوری بر می گردد تا مسائلی که پیوندی با مطالعات خط مشی گذاری عمومی دارد مانند این که، چه کسانی تصمیم ها را اتخاذ می کنند؟ چگونه تصمیم ها را اتخاذ می کنند؟چه مسائلی باید مورد توجه دولت قرار گیرند؟ و چگونه مسئله ای در دستور کار قرار می گیرد و مسئله ای دیگر در دستور کار قرار نمی گیرد؟ همگی سوالاتی هستند که در پیرامون مسئله محوری مطرح می باشند که خود گواه از ضرورت پرداختن به این رویکردی می‌باشد که تصمیمات اساسی حکومت را شکل می دهد.

نکته دوم: اما از همه این ها مهم تر بحث طرح خط مشی و ارزش ها است. در عین پراکندگی نظریات بسیاری از عالمان این حوزه، که بر سر نقش مناسب ارزش ها در شیوه و شناخت مطالعات خط مشی بحث قابل ملاحظه ای وجود دارد ولی این توافق کلی وجود دارد که خط مشی عمومی فی نفسه ارزش محور است و اگر سیاست به عنوان «تخصیص و توزیع آن ارزش ها» تعریف شود، آن گاه خط مشی عمومی تجلی ابزارهای«تخصیص و توزیع آن ارزش هاست.» و این سوال مطرح است که واقعا ارزش های چه کسانی به وسیله قدرت اجبار حکومت تایید و تصویب می شود؟ این سوال، سوال اصلی و محوری مطالعات خط مشی عمومی است که معطوف به قلب روابط قدرت درون جامعه است.

نکته سوم: حال که مساله محوری بدون ارزش نمی شود، پس در جامعه ما ارزش هایی که به مسائل اصلی حکومت اسلامی جهت می دهند، چیست؟ اساسا قوانین و خط مشی های دولت و مجلس و دیگر دستگاه ها براساس چه ارزش های محوری مدون شده ای شکل می گیرند؟ آیا این ارزش های اصلی از دامنه شعار و آرمان به عرصه خط مشی ها و قوانین رسیده است؟  

نکته چهارم: لذا دغدغه اصلی در این حوزه پرداختن به راه حلی پیشنهادی برای کاستن آسیب ها و نقدهای موجود به روش مسئله محوری می‌باشد تا با احصاء آن ها، و با توجه به طرح خط مشی بر اساس ارزش های اسلامی و ایرانی برای تحقق تمدن نوین اسلامی به جای شناسایی هدف(یا مسئله)و تلاش برای ارزیابی چه چیزی انجام شود یا چه چیزی بایستی انجام شود، در جست و جوی مولفه ها و ویژگی های الگویی برای تحقق تمدن نوین اسلامی باشیم.ان شاء الله.

تمرکز بر شناسایی و تفسیر عناصر نمادین موثر در حوزه تحقق تمدن نوین اسلامی و تعیین روابط و نسبت های آنان ما را از آفات مسئله محوری عقلانیت گرا به دور می کند و به مدلی از تحقق تمدن نوین اسلامی رهنمون می کند که ما را در شناخت مسائل اصلی اسلامی ایرانی خودمان کمک می کند. البته دراین مدل نمی توان ادعا کرد می توان پاسخ بسیاری از مسائل را داد چرا که این مدل بیشتر تبیینی و توصیفی است و مسائل را در ارتباط با دیگر مسائل شبکه مسائل تبیین و توصیف می نماید. البته که فهم صحیح مسئله خود نیمی از پاسخ است.

از دیگر مزایای مدل یا طرح خط مشی تحقق تمدن نوین اسلامی این است که اولویت های مسائل را به راحتی قابل مشخص می نماید، مسائل اصلی و فرعی، صحیح و ناصحیح را مشخص می نماید.


نویسنده یادداشت:

سجاد نیک منش

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام



۰۵
اسفند

مدیریت غیربوروکراتیک در سازمان های داوطلبانه (1)


بخش قابل توجه ای از فعالیت های فرهنگی در سطح کشور در قالب سازمان های داوطلبانه صورت می پذیرد و بر این اساس، این سازمان ها بستر شکل گیری بسیاری از اقدامات فرهنگی در کشور هستند؛ مراکزی چون کانون های فرهنگی و سایر تشکیلات سازماندهی شده در این حوزه، نمونه هایی از این سازمان های داوطلبانه هستند که فعالان فرهنگی در قالب مجموعه ای سازمان یافته، دغدغه های فرهنگی خود را دنبال می کنند. از این رو یافتن الگویی موثر جهت مدیریت اینگونه سازمان ها، می تواند یکی از کارراههای کلیدی جهت ارتقاء مدیریت فرهنگی کشور باشد.

به علت ماهیت خاص این نوع از سازمان، مزیت هایی خاص از جمله دسترسی به بطن جامعه، مورد اعتماد بودن، مردمی بودن، درگیر نبودن در کاغذبازی اداری، سرعت در پاسخگویی، کیفیت مطلوب و درک بهتر نیازهای مردم برای آنها متصور است.

از سوی دیگر این گونه سازمان ها به شدت تحت تاثیر فرهنگ سازمانی حاکم بر آنها، شکل گرفته اند و ساختار و رویه های خود را بر مبنای همان فرهنگ خاص شکل می دهند. فرهنگ سازمانی به معنای وجود فرهنگی خاص و مختص به یک سازمان که به مرور زمان و با توجه به علائق موسسان و حمایت اعضا آن سازمان شکل گرفته است، با موفقیت دوره ای تقویت شده و حس وفاداری و وابستگی را در اعضا شدت می دهد که این امر در سازمان های داوطبانه، استفاده از همراهی گروهی افراد را تسهیل می نماید. گرچه در سازمان های انتفاعی، رابطه رسمی استخدامی سبب شکل گیری شبکه افراد در درون سازمان و سبب استمرار حرکت این سازمان ها می گردد، اما در سازمان های داوطلبانه و غیرانتفاعی، انگیزاننده های دیگری وجود دارد که سبب شکل گیری و استمرار حرکت آنها می گردد؛ از این رو فرهنگ و مفروضات بنیادین موجود در موسسین و اعضای سازمان های داوطلبانه و شرایط زمینه ای و سرمایه انسانی که سبب قوام حرکت آنها می گردد، عامل کلیدی در ایجاد و ادامه بقای این سازمان ها و مجموعه های انسانی آنها خواهد بود. از این رو یافتن این گونه الگوها در بوم محیط سازمان های داوطلبانه در ایران اسلامی، نقش مهمی در بهبود اداره سایر سازمان های مشابه در کشور  دارد.

ادامه دارد...

نویسنده یادداشت:

میثم قراباغی

دانش آموخته کارشناسی ارشد معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام

و دانشجوی دکتری مدیریت دولتی (گرایش سیاستگذاری عمومی)